کورده‌واری

گویش و ادبیات کردهای منطقه قروه- کوردی ناوچه‌ی قوروه

کورده‌واری

گویش و ادبیات کردهای منطقه قروه- کوردی ناوچه‌ی قوروه

کورده‌واری

گویش و ادبیات کردهای منطقه قروه مهجور مانده و از کتابت دور شده است. این وبلاگ شاید آغازی باشد برای پرداختن به این مهم و ثبت رسوم و سنن و شعرهایی که در حال فراموشی است. امیدواریم علاقمندان ما را در این کار یاری فرمایند.
https://telegram.me/kurdawary_ghorwa

۳ مطلب در آبان ۱۳۹۷ ثبت شده است

وقتی بشنوی یک دختر کُرد خراسانی تا آغازین سال‎های دهه سوم زندگیش توانسته در ایران و جهان نام موسیقی شمال خراسان را احیا کند تحریک میشوی تا او را بیشتر بشناسی و از افکار و اهدافش بیشتر بدانی!

توانستیم «یلدا عباسی» را که عزمی راسخ دارد تا به صورت علمی موسیقی خراسان را در عرصه جهانی معرفی کند، نیمروزی بیابیم و با او به گفت و گو بنشینیم؛ در این جلسه صمیمانه علیرضا نظیف پژوهشگر موسیقی نیز همراه مان بود.

در ابتدای بحث برای اینکه بیشتر با گذشته و آینده یلدا آشنا شویم شرحی از فعالیتهای هنریش شنیدیم:

خلاف جریان آب شنا کردن از کودکی

او از چگونگی ورودش به دنیای ساز چنین گفت: سال ۱۳۶۶ در شیروان متولد شدم اما یک ساله بودم که به قوچان مهاجرت کردیم من در خانواده ای هنری به دنیا آمدم عمه پدری‌ام «ماه بانو عباسی» نام داشت او که به بانو شیروانی مشهور بود از هنرمندان برجسته منطقه به شمار می‌رفت؛ رویا اسماعیلیان، مادرم نیز با نام هنری «گلچهره» در همین وادی فعال بود و هست من هم به واسطه او در سن ۴ سالگی در یک نمایش موزیکال ایفای نقش کردم.
در نوجوانی مثل خیلی از هم سن و سالهایم به سوی سازهای جدید مثل گیتار رفتم اما خیلی زود هدفم در موسیقی را پیدا کردم و از حدود ده سالگی به صورت حرفه‌ای به سراغ آموختن دوتار رفتم این کار برای یک دختر به سن من مثل شنا کردن در خلاف جهت آب بود چون حتی نوجوانانی که به موسیقی اصیل علاقه داشتند به سراغ سنتور و سه تار یا همان موسیقی سنتی می‌رفتند اما من موسیقی فولکلور یا نواحی را انتخاب کردم کاری که اگر نوجوانی هم واردش می‌شد حتما پسر بود. در این دوران نزد اساتید مختلفی در قوچان، مشهد و تهران آموزش ساز دیدم کسانی چون مجید احمدی، اباصلت راستگو، رمضان بَردَری، محمد یگانه، مجتبی خان قیطاقی، در زمینه آواز نیز از مادرم، رضا شاکری، حمیدرضا نوربخش و در نهایت پرواز همای بسیار آموختم.

از همکاری با پروازهمای تا ثبت گروه موسیقی بانوان

از اوایل دهه هشتاد ساکن مشهد شدیم و در دانشگاه آی تی خواندم و هرچند درس‌هایم خوب بود اما هیچگاه در این رشته به فعالیت نپرداختم و همه وقت خود را صرف موسیقی کردم. سال ۸۹ با محسن میرزازاده آلبوم «کوات» را منتشر کردیم که شامل ۷ موسیقی به زبان کردی بود با پرواز همای سفرهایی به خارج داشتم و در فستیوال های مختلف به اجرای موسیقی پرداختم تا اینکه در سال ۹۴ گروه «نازار» را ثبت کردم که متشکل از تعدادی خانم نوازنده و خواننده بود و مجوز اجرای موسیقی گرفتم. برای اینکه بتوانیم در سطح وسیع‌تر فعالیت کنیم «همخوانان نازار» را سال بعد با افزودن یک همخوان و چند نوازنده مرد به گروه اولیه به ثبت رساندم.
اما دو سالی می‌شود که برای ادامه تحصیل به ایتالیا رفته‌ام و در کنسرواتوار «جوزپه وردی» شهر میلان که جزء ۵ ارکستر برتر دنیاست در رشته آواز کلاسیک مشغول تحصیل هستم. این را باید بگویم که این مویسقی مقامی و اجرای «قطعه لو» و در نهایت رپرتوارهای کلاسیک بود که توانست مجوز ورود من را به این دانشگاه برایم به ارمغان بیاورد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۷ ، ۲۲:۵۳
گروه نویسندگان
گردآوری ولات کرمانج : با انتخاب نام های زیبای کرمانجی به فرهنگ و اصالت خودتان افتخار و آنرا حفظ نمایید:

” نام های دختر “

  • روژیا ……… اولین روز زندگی/ دختر
  • کانیا …….. روشنایی/ دختر
  • میلکان …….. سرزمین اجدادی/ دختر
  • رۆنیا …….. نور چشم/ دختر
  • ڕوناک ……. روشنایی/ دختر
  • کانی …….. چشمه/ دختر
  • شانی ………. با ناز راه رفتن/ دختر
  • گوڵاڵە …….. نام گلی/ دختر
  • سروه …….. نسیم/ زمزمه دختر / پسر
  • بەیان …….. سپیدە دم / دختر
  • ئاڵا …….. پرچم / دختر
  • هونیا ………. / دختر
  • شەرمین ……… با شرم و حیا / دختر
  • سولین …… غنچه گل/ دختر
  • شەمامە …….. دستنبو / دختر
  • نیشتمان ……. میهن/ موطن / دختر
  • شەنگە ……… زیبا / دختر
  • ئایرین…….. آیرین/ آتشین / دختر
  • شەوبا ……… نسیم شب / دختر
  • ڕوژین …….. مانند روز/ دختر
  • سوژین …… روشنایی زندگی/ دختر
  • شەوین ………. پریشان / آشفته / دختر
  • ئەسرین ……. منسوب بە اشک / دختر
  • شەوبو ……… گل شب بو/ دختر
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۷ ، ۲۲:۴۲
گروه نویسندگان

 بیش از ۴۰۰ سال از کوچ تاریخی نزدیک به ۵۰ هزار خانوار کُرمانج از نواحی شمالی مناطق کُردنشین (واقع در کشور کنونی ترکیه) به مرزهای خراسان در شمال شرق ایران می گذرد. آنچه از مطالعات تاریخی و میدانی تاکنون در رابطه با این کوچ تاریخی صورت گرفته می توان به صورت خلاصه این گونه نوشت:

در زمان زمامداری پادشاهان امپراطوری عثمانی (۱۲۹۹ تا ۱۹۲۲ میلادی) در اوایل قرن هفدهم میلادی ظلم و ستم و سختگیری بر علویان ساکن در محدوده ی این حکومت افزایش می یابد. این ظلم و ستم از ده ها سال قبل در زمان سلطان سلیم یکم و دوم و همچنین سلیمان و دیگر فرمانروایان عثمانی در قرن شانزدهم میلادی وجود داشت. لازم به ذکر است علویت آئین و کیشی است که در میان مردم زیادی از کُرد و ترک و عرب و ترکمن در محدوده ی کشورهای ترکیه، عراق و سوریه کنونی رواج دارد و گرچه به اعتقاد برخی از صاحبنظران کیش و آئین علویت ریشه و بنیادی کهن تر از اسلام دارد لیکن تاثیر زیادی از مذهب شیعه در دین اسلام گرفته است و اشتراکاتی با آن دارد. علویان عرف و آداب خاصی در زمینه ی دعا و نیایش دارند و احترام ویژه ای برای پیشوایان مذهب تشیع قائل هستند. آنها نیایش و عبادت و رقص آئینی خود را – که حرکات و شیوه ی آن بسیار شبیه رقص کُردهای خراسان در عروسی هایشان است – در مکان هایی به نام «جَم خانه» انجام می دهند. طبیعتا این گونه عقاید علویان مورد پسند زمامداران و حتی مردم عمدتا سنی مذهب بود و از این رو بود که از سوی تندروهای عثمانی چه تُرک و چه کُرد (کُرمانج) مورد آزار و اذیت قرار می گرفته اند. کُردهای کوچنده به خراسان/کُرمانج ها نیز که در آن زمان عمدتا تحت فرماندهی یک کنفدراسیون یا مجموعه طوایف واحد به نام چمشگزک و از دو شاخه ی بزرگتر زاخوری (زاخورانلو یا زعفرانلو) و شادی (شادلو) و طوایف مختلف زیرشاخه آنها بودند یکی یا شاید اصلی ترین گروه مورد غضب حکومت عثمانی بودند و به واسطه ی زندگی عشایری و کوچ نشینی برخی از آنها در نواحی مختلف از مرزهای گرجی ها و ارمنی ها گرفته تا آناتولی و مناطق جنوبی تر تردد داشته اند. این تحولات یعنی کوچ کُرمانج ها به سوی شرق همزمان با میانه ی راه و اوج گیری حکومت کُردتبار و شیعه گرای صفویان (۱۱۳۵–۹۰۷ قمری و ۱۷۲۲–۱۵۰۱ میلادی) و سلطنت پادشاه صفوی، شاه عباس یکم (۱۵۸۷-۱۶۲۹ میلادی) در ایران و زمامداری پادشاهان عثمانی محمد سوم (۱۵۹۵ تا ۱۶۰۳) و احمد یکم (۱۶۰۳ الی ۱۶۱۷) به وقوع پیوست. از آنجا که این دسته از کُرمانج ها به مرزهای شرقی امپراتوری عثمانی نزدیکتر بوده اند و با توجه ارتباطاتی که بین آنها و حکومت صفویان برقرار می شد همچنین کمک هایی که از سوی آنان به شاهان صفوی در جنگ های مختلف از جمله جنگ خونین چالدران صورت می گرفت زمینه ی نزدیکی هر بیشتر آنها فراهم می آید. ظلم و ستم عثمانیان از سویی و حکومتی شیعه گرا با باورها و عقاید نزدیکتر در این سو سبب می شود که کُرمانج های چمشگزک به سمت صفویان متمایل شوند و کوچ بزرگ آنها به سوی شرق و دوری از عثمانیان صورت گیرد (حوالی سالهای ۱۶۰۰ تا ۱۶۰۵ میلادی). با توجه جمعیت و شمار این کُردها بعید به نظر می رسد که آنها قادر به مقاومت در برابر عثمانی ها نبوده اند، که این جای تحقیق و پژوهش دارد.

آنگونه که در تاریخ آمده است در ابتدا مقصد کوچ خراسان نبوده است و بیشتر دورشدن از عثمانی ها مدنظر بوده است. مدت اندکی در مناطق اطراف دریاچه ی ارومیه و شاید گروه هایی در مناطق بالاتر تا ماکو و چالدران مستقر می شوند و سپس مقصد بعدی آنها مناطق ری و ورامین در نزدیکی پایتخت آن روز ایران یعنی قزوین انتخاب می شود. کُرمانج ها حدود یک سال (کمتر یا بیشتر) در این منطقه توقف می کنند و از سوی حکومت مرکزی مورد حمایت بوده اند. برخی از کرمانج ها در این مرحله جدا شده و در نواحی اطراف ساکن می شوند، چنانچه امروزه می بینیم کردهایی در ورامین و برخی مناطق اطراف تهران از جمله شمیرانات و دماوند زندگی می کنند که هم قبیله و هم نام کردهای خراسان اند. در طی این دو یا سه سال حرکت از قلمروی عثمانی تا رسیدن به مرزهای شمال خراسان تغییر و تحولات بیشماری صورت می گیرد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۷ ، ۲۲:۳۵
گروه نویسندگان