سواره ایلخانیزاده در سال ۱۳۱۶ در روستای تُرجان، از توابع شهرستان سقز به دنیا آمد. زمانی که او تنها دو سال داشت، خانواده اش از روستای ترجان به روستای قره گویز یکی دیگر از توابع همین شهرستان نقل مکان میکنند.
به گزارش کردپرس؛ سواره مدرک دیپلم خود را در شهر تبریز گرفت و برای تحصیلات تکمیلی در رشته حقوق قضایی به تهران میرود و درسال ۱۳۴۷ موفق به اتمام تحصیلات خود میشود. سواره به دلایلی در سال ۱۳۴۳ به مدت ۶ ماه در زندان قزل قلعه تهران زندانی میشود.
ایلخانی زاده متخلص به «کاک سواره» در سال ۱۳۴۶ در قسمت کردی رادیو تهران مشغول به کار میشود و در زنجیره برنامههای ادبی-اجتماعی ضمن نقدهای ادبی، داستانهای کوتاهی را نیز ارائه میکند. اما مرگ او را مجال نمیدهد و در سال ۱۳۵۴ در حالی که کمتر از ۳۸ سال داشت بر اثر حادثهٔ تصادف در تهران درگذشت. پس از فوت، پیکر کاک سواره را به روستای حمامیان بوکان میآورند و در گورستان همان روستا دفن میکنند.
آثار و اشعار
به باور برخی از شاعران و نویسندگان کرد سواره ایلخانی زاده پدر شعر کوردی نو در ایران شناخته میشود و از او به عنوان شاعری نوگرا یاد میشود، اما در قالب شعر کلاسیک نیز آثاری ناب نیز از سواره به جا مانده است که «پیره ههڵۆ»، یکی از آنها است.
یکی از اشعار بسیار معروف او «پیره ههلو» نام دارد البته در کنار این شعر، شعر «شار» نیز شهرت فراوانی دارد. «پیره ههلو» از یکی از اشعار الکساندر پوشکین شاعر و نویسندهٔ روسی سبک رومانتیسیسم الهام گرفته شده که سواره آن را بازسرایی کرده است.
چندین کتاب و مجموعه اثار ایلخانی زاده از جمله مجموعه آثار وی تحت عنوان «شه نگه سوار» در سال های اخیر چاپ و منتشر شده است.
دو بیت پایانی شعر پیره ههلو
ژینی کورت و به ههلویی مردن / نهک پهنا بو قهلی روو رهش بردن/
لای ههلوی بهرزهفری بهرزه مژی / چون بژی خوشه نهوهک چهنده بژی
شیرکو بیکس شاعر معروف کورد در گفت وگوی خود با مجله سروه که در شماره ۶۸ این مجله منتشر شد، در خصوص کاک سواره میگوید:
سواره ایلخانی زاده در شعر نو کردی در ایران راهی تازه را در پیش گرفته است و به نظر من مهمترین ویژگی شعر سواره در این است که بازگو کننده سخنان دیگران نبود، سایه این و آن نبود و تنها خودش بود.
یادداشت/ فردین مصطفایی
به گزارش خبرنگار کردپرس، «راضیه خاقانی»؛ فعال مدنی در یادداشتی به واکاوی علت فراموشی صنایع دستی در قروه پرداخته و بر ضرورت بازآفرینی هنرهای دستی بومی با برنامه ریزی اصولی و دایر کردن بازارچه های دائمی و عمومی تأکید دارد.
در این یادداشت آمده است: آن هنگام را به یاد داریم و نسل جدید شاید به سختی به درک آن پی ببرد که در سخت ترین شرایط زندگی و با کمترین امکانات؛ دستان ماهر زنان و مردان خوش ذوق منطقه قروه بر تار و پود تخیل، نقشی نو پدید می آورد که امروزه در گوشه و کنار هر خانه ای نشانی از آن هویت هنری بومی پیدا می شود؛ فرش، جاجیم، گلیم، لحاف و ... نمونه هایی از این هنر است که هنوز پاینده و شگفتی آفرین بوده و انسان را به بالندگی ذوق و لطافت روح پیشینیان سرزمین خود فرا می خواند. روزگاری در همین منطقه «فرش دلبران و مالوجه، سنگ پای قزلجه کند، ساخته های سنگی مرمر قصلان، آهنگری قروه و همین طور نخ ریسی و تهیه پارچه های دست باف مانند پلیور، شال بافی و گیوه دوزی و نمدمالی» زبانزد منطقه بود. به خصوص فرش" نُه گل" (دوقوز گوول) که بافت زیبای آن در «مالوجه و دلبران» تأکیدی بود بر باورهای سنتی ترک زبان ها در شهرستان قروه.
با وجود چنین پیشینه فاخر، امروزه غبار فراموشی بر هنرهای بومی شهرستان ما نشسته و گنجینه ارزشمندی از هویت و فرهنگ این دیار پهناور را در پستوی خاطره ها پیوند زده است. شناسایی، معرفی و احیای این هنرها به طور یقین تحول بزرگی در حوزه هنر و صنایع دستی قروه پدید خواهد آورد. می توان با تلفیق سنت و مدرنتیه، هنرهای دستی این منطقه را با توجه به ظرفیت های موجود به طور کاربردی و فراگیر توسعه داد. این موضوع علاوه بر احیای تاریخ و فرهنگ، رونق اقتصاد اشتغال و گردشگری را در پی خواهد داشت و این مهم توجه و برنامه ریزی مسئولان، کارشناسان و فعالان عرصه صنایع دستی را در این باره می طلبد.
در واقع نباید هنرهایی که سال ها برای آن زحمت کشیده شده و هر یک به اندازه چند کتاب بار فرهنگی و تاریخی دارد، به آسانی دستمایه فراموشی گردد. ایجاد بازارچه دائمی صنایع دستی در حال فعالیـت در جنـب میـدان شورای قروه فرصت خوبی خواهد بود تا ضمن اشتغال، صنایع دستی این منطقه را دوباره بر سر زبان ها اندازد. از آنجا که این مسیر محل تردد مسافران و گردشگران زیادی به سمت بانه و سایر شهرهای کردستان است، ایجاد این بازارچه کمک قابل توجه ای به فروش و بازاریابی این صنایع خواهد داشت.
بدون شک شرافت هنرهایی که با دست هنرمندان بومی ساخته یا بافته می شوند ارزش و اهمیت بالایی از تولیداتی دارد که وارد می شوند و منجر به بیکاری جوانان و فراموشی هنرهای ما می گردد. «سنگ پای قزلجه کند، فرش نُه گل دلبران، هنرهای دست ساز سنگ مرمر قصلان و تابلو فرش هایی» که در خانه های بیشتر روستاهای شهرستان بافته می شوند می تواند انسجام بیشتری داشته باشد. کافی است که اندکی اهمیت داده شود و غرفه های صنایع دستی شهرستان پیوسته و مداوم در معرض نمایش باشد. همین طور ایجاد غرفه های نمایشگاهی در ایام خاص در روستای سیاحتی و زیارتی «باباگرگر» می تواند در این زمینه به کمک ما بیاید. بیشتر این هنرها می تواند برای پرکردن اوقات فراغت جوانان مدنظر قرار گیرد. چرا که عشق به صنایع دستی هنرمند را عاشق خود میکند.
احیای هنرهای بومی منطقه قروه، فرآیندی زمان بر است که نیاز به مطالعات تخصصی و برنامه ریزی بلند مدت و کاربردی دارد. بازاریابی و سرمایه گذاری در این راستا و جذب بودجه های حمایتی و ترویجی هنرمندان، فرصت بهره برداری درست از صنایع دستی ما را افزایش می دهد و توسعه آن را فراهم می آورد./
کردها قبل از زمان صفویه نیز در خراسان سکنی داشتهاند. خاطرات دعبل خزائی در راه عبور و رسیدن به مرو و برخورد او با کردیهای علوی، خاطرات تیمور در کتاب منم تیمور جهانگشا، که در مسیر قوچان به گروهی برمیخورد؛ که میگویند: ما کرد هستیم و همزمان با دوره تیمور، کلاویخو نیز در سفرنامه خود اشاره به وجود کردها در خراسان مینماید، دلیل بر وجود کردها پیش از زمان صفویه در خراسان است.
تاریخچه کردهای خراسان :
چنانکه اغلب دانشمندان و پژوهشگران تاریخ ملل می دانند و به آن اذعان دارند ، ” کردها ” از جمله اقوام هند و اروپایی اند که از هزاره های قبل از میلاد مسیح در مناطق وسیعی از خاور میانه و بویژه کوهستانهای مرتفع بین النهرین استقرار یافته اند .
سفالینه های به دست آمده حاکی از این است که این قوم دست کم از ۷ هزار سال پیش دارای تمدنی در خور توجه بوده چنانکه بعضی اقوام مجاور را به طمع دست اندازی و انتفاع از ماحصل تمدن آنان انداخته است . امروزه کردها را در چند شاخه مهم دسته بندی می کنند .
در این تقصیم بندی که از نظر تفاوت لهجه صورت گرفته این شاخه ها عبارتند از : ۱- کرمانج ها ۲- سوران ها ۳- لرها ۴-زازاها ۵- هورامان ها چنانکه می بینید “کرمانج” یکی از این شُعب و در واقع مهمترین زیر مجموعه نژاد و زبان کردی است .
“کرمانج” که به ” کرد شمال ” نیز معروف است کم و بیش حدود ۷۰% تمام کردهای جهان را که امروزه در بیش از ۳۰ کشور جهان پراکنده اند شامل می شود .
با این حال مهمترین سکونتگاههای کرمانج ها عبارتند از : سراسر جنوب و بخش هایی از شرق و مناطق مرکزی ترکیه یا اصطلاحا “کردستان شمالی ” ، شمال شرقی سوریه یا اصطلاحا جنوب کوچک” ، شمال عراق یا به اصطلاح “جنوب بزرگ” و بسیاری از کشورهای آسیای میانه و اروپا که بعضا جوامع چند صد هزار نفری کرمانج ها را در خود جا داده اند .
اما یکی از مهمترین نقاط کرمانج نشین که به شواهد آمار حدود دو میلیون نفر از این قوم در آن زندگی و متأسفانه به دلیل جدا بودن از دیگر نقاط تجمع کُردها کمتر مورد توجه بوده “شمال خراسان ” و شمال شرقی ایران است .
ما در این فرصت به منظور جبران گوشه ای از این بی توجهی قصد تأمل و توقف در این بخش از موطن کرمانج ها و طرح و معرفی ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی آن را داریم : به لحاظ زبانی همانند ویژگی های فیزیکی و رفتاری ، کردها در تمام شاخه ها شباهت بسیار دارند اما عمده تفاوت لهجه های آنان این است که به ترتیب از نقاط جنوبی به سمت شمال زبان کردی به طرف ساده تر شدن و خلاصه گویی پیش می رود .
کرمانج های خراسان نیز به تبع این تغییر با زبانی ساده تر و اختصار گراتر سخن می گویند و گر چه متأثر از زبان فارسی و عربی دخل و تصرفاتی در آن بعمل آمده ، اما صد البته – برای کرمانج های دیگر نقاط جهان براحتی قابل فهم و مکالمه است . کرمانج های خراسان به لحاظ مذهبی ، تماما شیعه مذهبند و گویا یکی از عمده دلایل کوچ این قوم به خراسان شمالی نیز قرابت مذهبی با دیگر ایرانیان است .
مهمترین نقاط اسکان کرمانج ها در خراسان عبارتند از شهرهای : قوچان ، بجنورد ، اسفراین ، شیروان ، مشهد ، چناران ، درگز ، کلات ، آشخانه ، مانه و سملقان ، فاروج ، باجگیران ، و …. اما در مجموع حضور کرمانج ها در روستاها نمود بیشتری دارد تا در شهرها چرا که اغلب آنان به مشاغلی همچون دامداری و کشاورزی مشغولند و بالطبع ناگزیر از زندگی کوچ نشینی و روستانشینی اند.
وقتی بشنوی یک دختر کُرد خراسانی تا آغازین سالهای دهه سوم زندگیش توانسته در ایران و جهان نام موسیقی شمال خراسان را احیا کند تحریک میشوی تا او را بیشتر بشناسی و از افکار و اهدافش بیشتر بدانی!
توانستیم «یلدا عباسی» را که عزمی راسخ دارد تا به صورت علمی موسیقی خراسان را در عرصه جهانی معرفی کند، نیمروزی بیابیم و با او به گفت و گو بنشینیم؛ در این جلسه صمیمانه علیرضا نظیف پژوهشگر موسیقی نیز همراه مان بود.
در ابتدای بحث برای اینکه بیشتر با گذشته و آینده یلدا آشنا شویم شرحی از فعالیتهای هنریش شنیدیم:
خلاف جریان آب شنا کردن از کودکی
او
از چگونگی ورودش به دنیای ساز چنین گفت: سال ۱۳۶۶ در شیروان متولد شدم اما
یک ساله بودم که به قوچان مهاجرت کردیم من در خانواده ای هنری به دنیا
آمدم عمه پدریام «ماه بانو عباسی» نام داشت او که به بانو شیروانی مشهور
بود از هنرمندان برجسته منطقه به شمار میرفت؛ رویا اسماعیلیان، مادرم نیز
با نام هنری «گلچهره» در همین وادی فعال بود و هست من هم به واسطه او در سن
۴ سالگی در یک نمایش موزیکال ایفای نقش کردم.
در نوجوانی مثل خیلی از
هم سن و سالهایم به سوی سازهای جدید مثل گیتار رفتم اما خیلی زود هدفم در
موسیقی را پیدا کردم و از حدود ده سالگی به صورت حرفهای به سراغ آموختن
دوتار رفتم این کار برای یک دختر به سن من مثل شنا کردن در خلاف جهت آب بود
چون حتی نوجوانانی که به موسیقی اصیل علاقه داشتند به سراغ سنتور و سه تار
یا همان موسیقی سنتی میرفتند اما من موسیقی فولکلور یا نواحی را انتخاب
کردم کاری که اگر نوجوانی هم واردش میشد حتما پسر بود. در این دوران نزد
اساتید مختلفی در قوچان، مشهد و تهران آموزش ساز دیدم کسانی چون مجید
احمدی، اباصلت راستگو، رمضان بَردَری، محمد یگانه، مجتبی خان قیطاقی، در
زمینه آواز نیز از مادرم، رضا شاکری، حمیدرضا نوربخش و در نهایت پرواز همای
بسیار آموختم.
از همکاری با پروازهمای تا ثبت گروه موسیقی بانوان
از
اوایل دهه هشتاد ساکن مشهد شدیم و در دانشگاه آی تی خواندم و هرچند
درسهایم خوب بود اما هیچگاه در این رشته به فعالیت نپرداختم و همه وقت خود
را صرف موسیقی کردم. سال ۸۹ با محسن میرزازاده آلبوم «کوات» را منتشر
کردیم که شامل ۷ موسیقی به زبان کردی بود با پرواز همای سفرهایی به خارج
داشتم و در فستیوال های مختلف به اجرای موسیقی پرداختم تا اینکه در سال ۹۴
گروه «نازار» را ثبت کردم که متشکل از تعدادی خانم نوازنده و خواننده بود و
مجوز اجرای موسیقی گرفتم. برای اینکه بتوانیم در سطح وسیعتر فعالیت کنیم
«همخوانان نازار» را سال بعد با افزودن یک همخوان و چند نوازنده مرد به
گروه اولیه به ثبت رساندم.
اما دو سالی میشود که برای ادامه تحصیل به
ایتالیا رفتهام و در کنسرواتوار «جوزپه وردی» شهر میلان که جزء ۵ ارکستر
برتر دنیاست در رشته آواز کلاسیک مشغول تحصیل هستم. این را باید بگویم که
این مویسقی مقامی و اجرای «قطعه لو» و در نهایت رپرتوارهای کلاسیک بود که
توانست مجوز ورود من را به این دانشگاه برایم به ارمغان بیاورد.
بیش از ۴۰۰ سال از کوچ تاریخی نزدیک به ۵۰ هزار خانوار کُرمانج از نواحی شمالی مناطق کُردنشین (واقع در کشور کنونی ترکیه) به مرزهای خراسان در شمال شرق ایران می گذرد. آنچه از مطالعات تاریخی و میدانی تاکنون در رابطه با این کوچ تاریخی صورت گرفته می توان به صورت خلاصه این گونه نوشت:
در زمان زمامداری پادشاهان امپراطوری عثمانی (۱۲۹۹ تا ۱۹۲۲ میلادی) در اوایل قرن هفدهم میلادی ظلم و ستم و سختگیری بر علویان ساکن در محدوده ی این حکومت افزایش می یابد. این ظلم و ستم از ده ها سال قبل در زمان سلطان سلیم یکم و دوم و همچنین سلیمان و دیگر فرمانروایان عثمانی در قرن شانزدهم میلادی وجود داشت. لازم به ذکر است علویت آئین و کیشی است که در میان مردم زیادی از کُرد و ترک و عرب و ترکمن در محدوده ی کشورهای ترکیه، عراق و سوریه کنونی رواج دارد و گرچه به اعتقاد برخی از صاحبنظران کیش و آئین علویت ریشه و بنیادی کهن تر از اسلام دارد لیکن تاثیر زیادی از مذهب شیعه در دین اسلام گرفته است و اشتراکاتی با آن دارد. علویان عرف و آداب خاصی در زمینه ی دعا و نیایش دارند و احترام ویژه ای برای پیشوایان مذهب تشیع قائل هستند. آنها نیایش و عبادت و رقص آئینی خود را – که حرکات و شیوه ی آن بسیار شبیه رقص کُردهای خراسان در عروسی هایشان است – در مکان هایی به نام «جَم خانه» انجام می دهند. طبیعتا این گونه عقاید علویان مورد پسند زمامداران و حتی مردم عمدتا سنی مذهب بود و از این رو بود که از سوی تندروهای عثمانی چه تُرک و چه کُرد (کُرمانج) مورد آزار و اذیت قرار می گرفته اند. کُردهای کوچنده به خراسان/کُرمانج ها نیز که در آن زمان عمدتا تحت فرماندهی یک کنفدراسیون یا مجموعه طوایف واحد به نام چمشگزک و از دو شاخه ی بزرگتر زاخوری (زاخورانلو یا زعفرانلو) و شادی (شادلو) و طوایف مختلف زیرشاخه آنها بودند یکی یا شاید اصلی ترین گروه مورد غضب حکومت عثمانی بودند و به واسطه ی زندگی عشایری و کوچ نشینی برخی از آنها در نواحی مختلف از مرزهای گرجی ها و ارمنی ها گرفته تا آناتولی و مناطق جنوبی تر تردد داشته اند. این تحولات یعنی کوچ کُرمانج ها به سوی شرق همزمان با میانه ی راه و اوج گیری حکومت کُردتبار و شیعه گرای صفویان (۱۱۳۵–۹۰۷ قمری و ۱۷۲۲–۱۵۰۱ میلادی) و سلطنت پادشاه صفوی، شاه عباس یکم (۱۵۸۷-۱۶۲۹ میلادی) در ایران و زمامداری پادشاهان عثمانی محمد سوم (۱۵۹۵ تا ۱۶۰۳) و احمد یکم (۱۶۰۳ الی ۱۶۱۷) به وقوع پیوست. از آنجا که این دسته از کُرمانج ها به مرزهای شرقی امپراتوری عثمانی نزدیکتر بوده اند و با توجه ارتباطاتی که بین آنها و حکومت صفویان برقرار می شد همچنین کمک هایی که از سوی آنان به شاهان صفوی در جنگ های مختلف از جمله جنگ خونین چالدران صورت می گرفت زمینه ی نزدیکی هر بیشتر آنها فراهم می آید. ظلم و ستم عثمانیان از سویی و حکومتی شیعه گرا با باورها و عقاید نزدیکتر در این سو سبب می شود که کُرمانج های چمشگزک به سمت صفویان متمایل شوند و کوچ بزرگ آنها به سوی شرق و دوری از عثمانیان صورت گیرد (حوالی سالهای ۱۶۰۰ تا ۱۶۰۵ میلادی). با توجه جمعیت و شمار این کُردها بعید به نظر می رسد که آنها قادر به مقاومت در برابر عثمانی ها نبوده اند، که این جای تحقیق و پژوهش دارد.
آنگونه که در تاریخ آمده است در ابتدا مقصد کوچ خراسان نبوده است و بیشتر دورشدن از عثمانی ها مدنظر بوده است. مدت اندکی در مناطق اطراف دریاچه ی ارومیه و شاید گروه هایی در مناطق بالاتر تا ماکو و چالدران مستقر می شوند و سپس مقصد بعدی آنها مناطق ری و ورامین در نزدیکی پایتخت آن روز ایران یعنی قزوین انتخاب می شود. کُرمانج ها حدود یک سال (کمتر یا بیشتر) در این منطقه توقف می کنند و از سوی حکومت مرکزی مورد حمایت بوده اند. برخی از کرمانج ها در این مرحله جدا شده و در نواحی اطراف ساکن می شوند، چنانچه امروزه می بینیم کردهایی در ورامین و برخی مناطق اطراف تهران از جمله شمیرانات و دماوند زندگی می کنند که هم قبیله و هم نام کردهای خراسان اند. در طی این دو یا سه سال حرکت از قلمروی عثمانی تا رسیدن به مرزهای شمال خراسان تغییر و تحولات بیشماری صورت می گیرد.
هوره رودخانهی پُر رمز و راز کلمه است، جاری شده از اعماق قرون و نهفته در سینهی گرم نسلی که اکنون میرود تا در شلوغی آهنگهای جاز و راک گم شود.
به گزارش نوای آبیدر، هوره نبض تاریخ این سرزمین است، لالایی و زبان مشترک زاگرس با درختهای سر به فلک کشیدهی بلوط و مردمانی به زلالی چشمههای کوهپایه. در سرایش هوره کلمات به نرمی و در چینشی مروارید گونه به آرامی بر زبان جاری میشوند و داغ و درد و غریبی و شکوه از روزگار را نهفته در لا به لای خود به ذهن شنونده میبخشند.
هوره آواز زمزمهگونه و با ریتم سنگین و کشداری است که خواننده، شعرها و ابیات کُردی را در این شیوه میخواند. این در حالی است که در دورههای گذشته مضمون ابیات مذهبی بوده و هورهسرایان بیشتر به آواز کردن آیات کتب آسمانی یا آموزههای منظم مذهبی پرداختهاند اما امروزه مضمونی عاشقانه دارد. کُردهای منطقهی غرب و به ویژه ایلام از دیرباز در شادی و غم و هنگام وقوع رویدادهای تأثیرگذار از جمله غربت، از دست دادن عزیزی و یا در خلوت عاشقانهی خود شروع به خواندن هوره و درد دل با ذات مادرانهی طبیعت و ذکر ستایشگونه اهورامزدا میکردند.
هوره با قدمتی هزاران ساله به ژرفای تاریخ این سرزمین مربوط به دوران «زرتشت» است و بخش مهمی از کتاب مقدس «اوستا» هوره را ندای حقطلبی و کرداری نیک و پنداری نیک میداند. واژهی هوره از واژهی «اهوره» گرفته شده است.
به اعتقاد کارشناسان، آوازهای سنتی ایران زمین امروز همان هوره است که به صورت ردیفی و دستگاه درآمده و اساس این دگرگونیها و تنوع در آوازهای شاد و غمناک برگرفته از هنر لطیف و اصیل هوره است.
در مناطق کُردنشین غرب کشور به ویژه استان ایلام هنرمندان بزرگی وجود دارند که خواندن آواز هوره را به حد کمال رساندهاند که از سرایندگان بزرگ این آواز میتوان به شادروان «داراخان»، «علینظر» و «صید قلی کشاورز» اشاره کرد.
پیشینهی فرهنگی هوره
مردم عشایر به دلیل شرایط خاص زندگی خود از میراثداران و حفظکنندگان
سنتها هستند و گروهی از محققان ادبیات عامیانه معتقدند که قدیمیترین اجرا
کنندگان و سازندگان ترانههای عامیانه، مردمان جوامع عشایری و چوپانان
بودهاند که در هنگام چراندن گله در مراتع و کوهپایههای سرسبز از سر ذوق
یا دلتنگی بدان پرداختهاند.
ناگفته نماند هنر هوره، محمل و ظرفی برای حفظ و نگهداری اشعار عامیانه بوده و ادبیات زیبا و دلنشین را از نسلی به نسل دیگر انتقال داده و حفظ کرده است و یکی از عوامل زندهی نگهدارندهی زبانها و گویشهای محلی بوده است.
ریشهیابی واژه «هوره»
هوره یکی از مزامیر باستانی در ستایش «اهورا مزدا» بوده و «اهوره» پارهی
نخست اهورا مزدا است که در بسیاری ازجاهای اوستا به تنهایی به کار رفته
است.
«اهوره» دراوستا به معنی بزرگ و سرور به عنوان صفتی برای «ایزدان مهر» و به معنی فرمانروا و سالار و بزرگ در مورد آدمیان نیز آمده است. «فریدون جنیدی» در کتاب زمینهی شناخت موسیقی مینویسد: هوره از نواهای باستانی مردم کُرد است و «باربد» و «نکیسا» برای خسرو شیرین «هوره» میخواندند. باربد که در برخی کتابها نام او را «بهلبد»، «فهلبد» نیز آمده بنا به برخی روایات، کُرد بوده است.
باربد برای هر روز از هفته نوایی اختراع کرده بودکه به نام نواهای «خسروانی» یا «طریق الملوکیه» مشهور است و نیز برای هر روز از روزهای ماه لحن مخصوصی ساخته که به «سی لحن باربد» معروف است و نیز سیصد و شصت نوا برای هر روزاز سال ترکیب کرده است(ایرانیان خمسهی مسترقه را جز سال به حساب نیاوردهاند).
به گزارش سراب خبر، فراخوان بزرگداشت و یادواره «عربعلی شروه» از مفاخر فرهنگی و هنری شهرستان قروه با هدف آشنایی نسل جوان با مفاخر و بزرگان این خطه در سه بخش منتشر شد. بخش های این جشنواره شامل ارائه مقاله با موضوع نقش «عربعلی شروه» در ترجمه آثار هنری و تأثیر آن در آگاهی و شناخت بیشتر هنرمندان هنرهای تجسمی، طراحی و نقاشی پرتره استاد شروه با تکنیک آزاد و طراحی نشانه نوشته «عربعلی شروه» هستند. از اهداف این جشنواره می توان به ترویج و اشاعه فرهنگ تکریم و بزرگداشت بزرگان فرهنگی و هنری و الگوسازی در این زمینه، معرفی مفاخر استانی و ملی، پرورش خلاقیت و تبادل تجربه های هنری، آشنایی نسل جوان با فرهنگ و پیشینه تاریخی منطقه خود اشاره کرد.
در این جشنواره هر هنرمند ضمن اینکه می تواند در تمامی بخش ها شرکت کند امکان ارسال حداکثر ۳ اثر در هر یک از بخش ها را به دبیرخانه دارد.
مقالات ارسال شده باید در قابل فایل pdf یا word بوده و تصاویر هم باید با فرمت jpg با رزولوشن ۳۰۰ باشد. مهلت ارسال آثار به دبیرخانه جشنواره تا ۳۰ تیرماه سال جاری و زمان برگزاری جشنواره هم سوم مرداد ماه ۹۷ خواهد بود.
علاقه مندان می توانند آثار خود را به دبیرخانه جشنواره به آدرس پستی «استان کردستان، شهرستان قروه، شهرک فرهنگیان، اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی قروه، دبیرخانه جشنواره هنرهای تجسمی یادواره عربعلی شروه» یا آدرس الکترونیکی «ghorveh.ershad@yahoo.com» ارسال کنند. همچنین شرکت کنندگان برای کسب اطلاعات بیشتر می توانند با شماره تلفن ۰۸۷۳۵۲۴۷۴۲۰ و دورنگار ۰۸۷۳۵۲۲۲۲۶۰ تماس حاصل نمایند. گفتنی است «عربعلی شروه» مترجم، مدرس، نقاش، سفالگر و مجسمه ساز برجسته ایرانی اهل شهرستان قروه بود که آموزش نقاشی و طراحی نوین را در ایران بنیان نهاد.
موقعیت جغرافیایی:
مجاورت : شمال: استان کرمانشاه جنوب: استان خوزستان شرق: استان لرستان غرب: کشور عراق
آب و هوا: مناطق میانی دارای آب و هوای معتدل، مناطق کوهستانی شمال و شمال شرقی دارای آب و هوای سردسیر با زمستانی طولانی، مناطق جلگه ای غرب و جنوب غربی دارای آب و هوای گرمسیری
وسعــــت: ۱۹۰۸۶ کیلومتر مربع
تقسیمات: ۷ شهرستان،۱۷ شهر
شهرستانها: ایلام، مهران، شیروان و چرداول، دهلران، دره*شهر، ایوان و آبدانان
مرکـــــز : ایلام
استان ایلام با مساحتی حدود ۱۹۰۸۶ کیلومتر مربع در یک منطقه کوهستانی و مرتفع واقع شده است. این استان در غرب و جنوب غربی کشور در میان رشته کوه های کبیرکوه از سلسله جبال زاگرس قرار دارد و از شمال به کرمانشاه، از جنوب به خوزستان، از شرق به لرستان و از غرب به کشور عراق محدود شده است.
ایلام به لحاظ آب و هوایی دارای ویژگی های خاصی نسبت به دیگر مناطق کشور است؛ به عبارت دیگر، فصول سال در ایلام چنان به هم آمیخته شده اند که نقاط گرمسیری و سرد سیری و معتدلش در آغوش هم بوده و از یکدیگر جدا نیستند. در حالی که در مناطق شمالی استان هوا سرد و کوه ها سفیدپوشند؛ هوای گرم و طبیعت بکر و سرسبز مناطق جنوبی استان پذیرای گردشگران و مسافران طبیعت است. با توجه به اینکه تا سه دهه پیش در حدود ۵۰ درصد مردم ایلام به صورت عشایری زندگی کرده و اکنون نیز بافت قابل توجهی از ترکیب جمعیتی ایلام به زندگی عشایری اختصاص دارد؛ زمینه های گسترش توریسم عشایری و روستایی به صورت بالقوه در استان مطرح است.
غار طبیعی مژاره، غار طبیعی خفاش، چشمه های آب گرم دهلران، مناظر طبیعی سراب آبدانان، تنگ بهرام چوبینه، آبشار ماربره و دره ییلاقی کلم بدره در دره شهر، طبیعت شیروان چرداول، تفرجگاه های جنگلی کنارسر مهران و شکارگاه شرازول ایوان و طبیعت کنار آن، دیگر جلوه ها و مناطق طبیعی استان ایلام هستند که نمونه های آنرا کمتر می توان در غرب کشور جستجو کرد. اگر تفرجگاه های جنگلی چغاسبز، مله پنجاو، خوران، تنگه دالاو، ابزا، چم گردلان، کبیرکوه و تجریان را هم به لیست جاذبه های طبیعی ایلام اضافه کنیم؛ آنگاه خواهیم دیدی که طبیعت هیچ چیز را از این استان دریغ نکرده است.
به یاری بهروز هنری به سراغ شمسالملوک خانم یکی از کهنسالترین بازماندگان خاندان عشقی رفتم که به رغم کهولت سن، قریحه شعری و حافظهای بسیار قوی داشت. او دختر میرشمسالدین، برادر ناتنی میرزاده عشقی و به عبارتی{ برادرزاده} ناتنی او از ماه شرف خانم، زن تهرانی سید ابولقاسم، پدر میرزاده عشقی است.
با اطلاعاتی که این زن از شجره خانوادگی خود میدهد
معلوم میشود که عشقی ریشهای اصفهانی دارد. ظاهراً جدش حاج میرابوتراب
اصفهانی در تهران وزیر محمدشاه قاجار بودهاست. پسران او حاج میرمحمود و
امینالتجار به دستور دربار هر سال محرم ده شبانه روز به مردم شام و ناهار
میدادند. یک روز حاکم کردستان برای گرفتن وام به سراغ آنها میرود. مدتی
بعد هنگامی که آقایان برای دریافت وجه خود به کردستان دعوت میشوند، حاکم
از آنها میخواهد که در این شهر بمانند و تکیههایی مشابه تهران را برگزار
کنند. ظاهراً هدف او از این کار ترویج آئین تشیع درمیان کردها بودهاست. پس
از آن املاک بسیاری در منطقه قروه {کردستان}به نام این خانواده شده، لقب
کردستانی به آنان داده میشود. سیدابولقاسم، فرزند میرمحمودخان پس از چندی به همدان
مهاجرت میکند و بیگم خانم را به زنی میگیرد. او از این زن صاحب شش فرزند
میشود که نخستین آنها میرزاده عشقی است.
دیر زمانی است که دوستان و آشنایان بر این مسأله پافشاری میکنند که سرگذشت خود را بنویسم تا بدانند در این سالهای سخت چه بر سرم گذشته است. من همچنانکه میگویند: «گنجشک چیه تا شورباش چی باشه» میدانستم که زندگی و رویدادهای حیات من، یارای مجلس دوستان نیست و به همین خاطر، هرگز نمیخواستم دست به چنین کاری بزنم. اما این اندیشه بر من غالب افتاد که شاید نوشتن این گذشتهی پرفراز و نشیب برای پسرم «خانی» بیبهره هم نباشد تا شاید از سرد و گرمی و خوشی و ناخوشی زندگی من تجربهای آموخته یا حداقل به این قناعت دست یابد که خوشیهای روزگار هرچند خوش، پایدار نیست و ناخوشیهای زندگی نیز هر قدر ناخوش، دیرزمانی نخواهد پایید.
چاوه ریم
چاوه ری چه چتی؟
پیاگی
وا گول بوم ئه هاورد
و قسه یه ل شیرین؛
پیاگی که من ئه وینید و ئه فامید
ته کما قسه ئه کاد و وه پیم گوچکه ئه یاد.
پیاگی وا بوم ئه گیرید
و منیش بوی دلم ئه سوزید
و خوشمه پی ئه تید.
وه ر گیر:حه سه ن.م
*مه رام ئه لمه سری، شاعیری سوری
مراسم شناخت و بررسی آثار «حسن زیرک» هنرمند نام آوازه کُرد، توسط انجمن پژوهش هنر و با حضور اساتید موسیقی و پژوهشگران این حوزه در دانشگاه کردستان برگزار شد.
به گزارش ایسنا، منطقه کردستان، نشست شناخت و بررسی آثار حسن زیرک، یکی از هنرمندان مشهور کُرد، شامگاه سه شنبه(12 اردیبهشت) توسط انجمن پژوهش هنر دانشگاه کردستان و با حضور اساتید موسیقی و پژوهشگران این حوزه برگزار شد.
این مراسم که با حضور پرشور دانشجویان برگزار شد، حسین محمدزاده، شهرام علیمحمدی، هیوا رحمانی، فواد بذرافکن، بهمن حاج امینی، منصور بهرام بیگی، کامبیز کریمی و قادر آزمند از هنرمندان و پژوهشگران مطرح، نتایج پژوهشها و تحقیقات خود پیرامون آثار حسن زیرک را بیان کردند.
یکی از اساتید موسیقی کردستان در این مراسم اظهار کرد: حسن زیرک را نمیتوان هنرمند بلکه باید او را اسطوره موسیقی کردستان دانست چراکه قبل و بعد از وی، نمونه صوتی حسن زیرک مشاهده نشده است.
شهرام علی محمدی افزود: پس از حسن زیرک هر کس با این سبک و سیاق آواز خوانده است تنها تقلیدی از کارهای او بوده است و هرگز تازه گری در این موارد مشاهد نشده است.
در ادامه شاعر سنندجی نیز حسن زیرک را نمونه کامل تاریخی دانست که بر سر کُردها آمده است و افزود: حسن زیرک به بخشی از هویت کُرد تبدیل شده است.
کامبیز کریمی عنوان کرد: حسن زیرک با کار در رادیو کرمانشاه و رادیو تهران که همزمان با رخدادهای سیاسی در جغرافیای غرب ایران بوده، علیرغم بیسوادیاش همواره نسبت به مسائل و اتفاقات جامعه موضع میگیرد و آن را در آوازخوانی خود نمایان میکند.
وی توانایی و شهرت حسن زیرک را به چهار دلیل عنوان کرد و گفت: حرکت در بستر معقول سیاسی، تسلط بر فولکلور، استاد بداهه و همچنین استاد بودن در نوستالژی از ویژگیهای شعری حسن زیرک است که او را با هر هنرمند دیگری متفاوت میکند و باعث شده است وی به بخشی از هویت تفکیک ناپذیر کُردها تبدیل شود.
استاد جامعه شناسی و پژوهشگر کردستانی هم در ادامه این مراسم عنوان کرد:حسن زیرک 700 تا 1500 آواز داشته است که به واقع بی نظیر است و علاوه بر این، بسیاری از آوازهای وی ضبط و ثبت هم نشده است.
حسین محمدزاده ادامه داد: این هنرمند نامی که همواره نماد موسیقی کُردی است، نفوذ فرهنگی فوق العادهای نه تنها در کُردها بلکه در همسایگان فارس، ترک و لر زبان آنها نیز داشته است.
در ادامه سایر سخنرانان در پنلهای تخصصی دیدگاهها و نتایج پژوهشهای خود حول محور این هنرمند کُرد بیان کردند و آوازهای حسن زیرک پخش و توسط هنرمندانی از استان و کردستان عراق نیز خوانده شد.
حسن زیرک سال 1300 در بوکان متولد شد و در سن پنج سالگی پدر خود را از دست داد و فشار زندگی بر وی متحمل شد. وی به دلیل صدای متفاوت و قدرت بداهه گوییاش سال 1325 با رادیو کُردی تهران و سال 1339 نیز با رادیو کُردی کرمانشاه همکاری میکرد و پژوهشگران معتقدند وی 700 تا 1500 اثر هنری دارد که به دو شیوه ضبط در رادیو و ضبط در میان مردم تا کنون باقی مانده است و همچنان از محبوب ترین هنرمندان کردزبان است.
حسن زیرک در پنجم تیرماه سال ۱۳۵۱ در سن ۵۰ سالگی در بیمارستان بوکان بهعلت از بین رفتن کبد و ناراحتیهای معده درگذشت و در دامنه کوه نالشکینه بوکان به خاک سپرده شد.
ایل کلهر براساس تحقیقات چند ساله ی معتبرترین دانشگاه آمریکا ( هاروارد ) بزرگترین ایل کُرد در کردستان است . که در طول تاریخ نقش مهمی در تحولات کردستان ، ایران و عثمانی داشته است . اگر کردستان ایران را به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم کنیم و حدود آن را نواحی کامیاران در نظر بگیریم مسکن اولیه ی ایل کلهر همراه با گوران بزرگ در نواحی مرز بین این دو منطقه یعنی نواحی دامنه های شاهو قلعه ی پلنگان و دیگر نواحی این منطقه حضور داشته اند و در کردستان عراق نیز به طور سنتی در اطراف شهر زور خانقین کلار و دیگر نواحی گرمسیری جنوب کردستان عراق حضور داشته اند پس طی یک سری حوادث و اتفاقات به جنوب شاهراه کرماشان ـ خانقین نقل مکان کرده و ساکن شده اند و مرکز اصلی ایل امروز در این جا می باشد ولی طوایف کلهر امروزه در تمام کردستان ایران و عراق به طور پراکنده و گاه متمرکز در تمام شهرهای کُردنشین ایران و عراق از جمله سقز ، بوکان ، مهاباد ، ارومیه ، ماکو ، سنندج ، ایلام ، مهران و در عراق در سلیمانیه ، کرکوک ، کلار ، حلبچه ، نواحی گرمیان زندگی می کنند. اکنون قسمت اعظم ایل در استان کرماشان ساکن است. حال با ذکر این نکته که مناطق کلهر نشین » گیلانغرب ، اسلام آباد ، ایوانغرب ، بخش هایی از سرپل ذهاب ، سومار ، نفت شهر ، ماهیدشت ، برخی نواحی کرماشان ، قصرشیرین « بخشی از مناطق کلهر زبان است که از بیجار در شمال تا مهران در جنوب و در شرق از کرماشان ماهیدشت تا خانقین در غرب را شامل می شود. زبان ایل کلهر کُردی با گویش کلهری است که گویش مستقلی می باشدکه جزو هیچ یک از گویش های لکی یا سورانی یا هورامی نمی باشد و خود به لهجه هایی تقسیم می شود. ایل کلهر در طول تاریخ خود مورد بغض و کینه ی کُردستیزان قرار گرفته است که می توان اقدامات مغرضانه را علیه ایل در سه دسته مورد بررسی قرار داد : الف : اقدامات سیاسی ـ نظامی : 1- تجزیه ایل کلهر و تبعید طوایف مختلف آن که از زمان ترکمنان و صفویه شروع شده و تا زمان قاجار ادامه داشته و طوایف زیادی از این ایل به نواحی خارج از کردستان از جمله قزوین ، قم ، سیستان ، کرمان ، شمال خراسان تایباد نواحی شمالی افغانستان ، خوزستان ، فارس ، لرستان ، گیلان ، مازندران ، گرگان و ... تبعید شده اند. 2-اقدامات نظامی : که بارها و بارها توسط ارتش ایران و عثمانی مورد هجوم قرار گرفته و حکومت های خودمختار و مستقل مانند (حکومت ذوالفقارخان کلهر در بغداد در زمان صفویه ) سرنگون شده و از بین رفته است. 3-تبعید و کشتن بزرگان ایل مانند کشته شدن ذوالفقار خان ... یا تبعید چندساله و زندانی شدن بزرگان مانند زندانی شدن خان منصور یا عباس خان که باعث فروپاشی قدرت ایل در زمان های خاصی شده است.
از طوایف مهم این ایل میتوان به طوایف زیر اشاره کرد :کرگا {Kerga (Kerya)، که رگا (که ریا) - خالدی - شیانی - سیاسیا (Síye Síye، سیه سیه) - روتون ( Rrùtewen،رۊته وه ن)- کاظم خانی، تکش ( Tekesh، ته که ش) - خمان ( Xeman، خه مان) - کله پا ( Kullepa، کۆڵه پا) - قوچمی (Qúcimí، قوچمی) - هارون آبادی - منصوری کله جوب (Mensúrí kulle jù، مه نسوری کۆڵه جۊ) - الوندی - (Elwení، ئه لوه نی) - شوان (Shiwan، شوان) - ماهیدشتی (Mayeshtí، مایه شتی) - بداغ بیگی - زینل خانی - شاهینی و ....
ئه م روژی سالی تازه یه نه وروزه هاته وه / امروز روز نوروز و سال نو دوباره آمد
جیژ نیکی کونی کورده به خوشی و به ها ته وه / جشن کهن کردان با خیر و خوشی دوباره آمد
چه ند سال بوو گولی هیوای ئیمه پی په ست بوو تاکو پار/ سالهاست گل امید ما دربند بوده و اسیر
هه ر خوینی لاوه کان بوو گولی ئالی نه وبه هار/ و خون سرخ جوانان گل نوبهار ما بوده
ئه و ره نگه سوو ره بوو که له ئاسوی بلندی کورد/ همواره همین رنگ سرخ از بلندای افق کردستان
مژده ی به یانی بو گه لی دوور ونزیک ئه برد/ مژده فردای روشن را به ملت کرد نوید میداد
وا روژهه لات له به نده نی به رزی ولاته وه/ هنگام غروب خورشید از بلندای کوههای وطن
هه ر خوینی شه هیده ره نگی شه فه ق شه وق ئه داته وه/ رنگ سرخ خون شهید است که میدرخشد
نه وروز بوو ئاگریکی وه ها خسته جه رگه وه/ نوروز بود که آتش این شور را به دلها انداخت
لاوان به عه شق ئه چوون به ره و پیری مه رگه وه/ تا جوانان با اشتیاق به پیشواز مرگ بروند
تا ئیستا رووی نه داوه له تاریخی میلله تا/ تاکنون در تاریخ هیچ ملتی سابقه نداشته
قه لغانی گوله سنگی کچان بی له هه لمه تا/ سینه دختران سپر گلوله های نبرد باشند
پیی ناوی بو شه هیدی وه ته ن شیوه ن وگرین/ برای شهید وطن گریه و زاری نمیکنیم
نامرن ئه وانه وا له دلی میلله تا ئه ژین / آنان که در دل ملت هستند همیشه زنده اند
ترانه: فولکلور/ ماموستا حسن زیرک
به گزارش خبرنگار سراب خبر،
شهرستان قروه در دشت وسیعی در 93 کیلومتری خاور سنندج و 72 کیلومتری شمال
باختری همدان قرار دارد . این شهرستان محدود است از شمال به بیجار و از
مغرب به سنندج و از مشرق به همدان و از جنوب به سُنقر و همدان ، مساحت آن
4268 کیلومترمربع میباشد .
قروه بین 47 درجه و 48 دقیقه طول جغرافیایی و 35 درجه و 10 دقیقه عرض جغرافیایی قرار دارد.
ارتفاع شهرستان قروه از سطح دریا 1900متر می باشد و همین ارتفاع بیش از حد آب و هوای خاصّی را در منطقه ایجاد کرده است که دارای زمستان بسیار سرد با برف های سنگین و تابستان نسبتاً خنک با وزش بادی همیشگی است.
به علت گرم و خشک بودن میزان رطوبت هوا کمتر و باران های بهار و پائیز متوسط است . میزان بارندگی متوسط سالیانه آن حدود250 تا 350 میلیمتر و یا بیشتر میباشد.
اما شهرستان قروه از طبیعتی بکر برخوردار است و آثار باستانی و تاریخی این شهرستان رنگ دیگری بر طبیعت زیبای آن بخشیده است ، از تپه ها و دشت ها و چشمه آب گرم باباگرگر تا حمام تاریخی قصلان و سراب کوثر
چشمه باباگرگر
در روستای باباگرگر، در حدود 18 کیلومتری شمال شرقی شهرستان قروه، چشمه ای جوشان همیشه می خروشد که به آن “دنگز” می گویند. آب این چشمه در استخری عمیق و مدور به محیط 200 متر جمع می شود. این چشمه پر آب دارای آبی است که رنگ آن مایل به سرخ است و در بعضی مواقع به رنگ زرد مایل به لیمویی در می آید. آب این چشمه به علت وجود املاح معدنی به ویژه گوگرد رنگین است. ظاهرا این آب برای امراض سودایی و پوستی مناسب است و در درمان سوً هاضمه و دیگر بیماری های دستگاه گوارش و نیز راشیتیسم و درمان تورم موثر می باشد. این چشمه و امامزاده باباگرگر در کنار آن از مکان های طبیعی و تاریخی استان محسوب می شوند.
ایران آرت: بختیارعلی، نویسنده، شاعر و مقالهنویس کرد عراقی که بسیاری او را حرفهایترین نویسنده کرد زبان میدانند، برای مخاطبان ایرانی نویسنده ناآشنایی نیست. او در سال 1990 میلادی به خاطر سانسور شدید حکومت بعث و عوامل دیگر مجبور به مهاجرت از کردستان عراق شد و هماکنون در آلمان زندگی میکند و به چهرهای سرشناس در ادبیات جهان تبدیل شده است.
تعداد قابل توجهی از آثار او به فارسی ترجمه شدهاند که میتوان به رمان "آخرین انار دنیا" که برگزیده جایزه جشنواره ادبی گلاویژ شد، "شهر موسیقیدانهای سفید" و " عمویم جمشیدخان،مردی که باد همواره او را با خود میبرد" اشاره کرد. او در سال گذشته میلادی توانست جایزه ادبی نلی زاکس آلمان را برای ترجمه دو کتابش به زبان آلمانی از آن خود کند و در جامعه آلمانیزبان شناخته شود. به تازگی سایت قنطره گفتو گویی با این نویسنده سرشناس کردزبان انجام داده که مریم سیفی پور در ایلنا آن را برگردانده است. بختیار علی در این مصاحبه میگوید: من مینویسم تا به این وسیله از مرزهای واقعیت عبور کنم. مینویسم تا مفهوم آزادی را از توهم سیاست رهایی بخشم.
این گفت و گو را بخوانید:
سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) در تاریخ ۱۷ نوامبر سال ۱۹۹۹ روز ۲۱ فوریه (برابر با دوم و گاهی سوم اسفند ماه) را روز جهانی زبان مادری نامید.
این سازمان هر سال به مناسبت این روز پیامی منتشر میکند. در پیام سال ۲۰۱۸ خانم آدری اَزولَی (Audrey Azoulay)، مدیرکل یونسکو، به مناسبت این روز آمده است:
«امروز، یونسکو نوزدهمین سالگرد روز جهانی زبان مادری را پاس میدارد. این فرصتی است برای یادآوری تعهد سازمان ما به سیاست پاسداری و ترویج زبانها. زبان بسیار بیشتر از یک ابزار ارتباطی صرف است. زبان بیانگر وضعیت و خصوصیات انسانی ماست و ارزشها، باورها و هویت ما در زبان تجلی مییابد. از رهگذر زبان است که ما تجربیات، سنتها و دانشمان را انتقال میدهیم و تنوع زبانها بازتاب دهنده غنای بیچون و چرای رویاها، تصورات و شیوههای زندگی ماست.»
در بخش دیگری از این پیام آمده است یونسکو سالهاست با هدف پیراستن و حیات بخشیدن به این جزء ضروری از میراث نامحسوس بشریت و برای دفاع از تنوع زبانی و ترویج نظامهای آموزش چندزبانه فعالیت میکند: «این تعهد به خصوص به آن دسته از زبانهای مادری بازمیگردد که به میلیونها ذهن جوان در حال رشد شکل میدهند و به عنوان محملی ناگزیر برای پیوستن آنها به جامعه انسانی، در وهله نخست در سطح محلی و در پی آن در سطح جهانی عمل میکنند. بنابراین یونسکو از سیاستهای زبانی به ویژه در کشورهای چند زبانهای که کاربست زبان مادری و زبانهای بومی را ترویج و تشویق میکنند، پشتیبانی میکند.»
یونسکو همچنین توصیه میکند این زبانها از نخستین سالهای تحصیل در روند آموزش به کار گرفته شوند، چرا که کودکان با زبان مادری خود بسیار بهتر آموزش میبینند.
زات و تاریکیش
وه لی گرره ی شیعرگان من
گشتی رووشن کردگه
وه ر گیر:حه سه ن.م
ایل زنگنه کهن سال ترین تشکیلات ایل ایرانی است ، که ریشه در حماسه و تاریخ و فرهنگ این مرزو بوم دوانیده و در تمامی دوران تاریخ این سرزمین راه سربلندی و صیانت و استقلال ایران قد برافراشته و از خود سایه روشن بر جای گذاشته اند .
زیستگاه ایل زنگنه و ایلات و طوایف وابسته به آن را باید در ماورای مرزهای کنونی و در سرزمین ایران بزرگ جستجو کرد .مناطق کوچ این ایل بیشتر در اطراف شمال عراق کنونی (پنجوین ، سلیمانیه و ایالت اربیل و از جنوب شرقی به بدره و از جنوب غربی به حلبچه و خانقین واز غرب به تکریت و سامرا و بغداد ) محدود است .و توسط شاه اسماعیل صفوی (905 تا 930 هجری قمری ) به زیستگاه کنونی در منطقه کرمانشاهان و همدان کوچیدند .
معین
الدین نطنزى در کتاب منتخب التواریخ , زنگنه را جزو قلمرو اتابکان لر
محسوب مى کند، و زنگنه را جزو طوایفى نام مى برد که به حکم اتابکان لر گردن
گذارده بودند . صاحب تذکره الملوک ایل زنگنه را در مجموعه اى مرکب از
ایلات کرد و لر نام مى برد . بد لیسی در شرفنامه امراى
کرد ایران را به چهار شعبه مشتمل دانسته که زنگنه یکى از آن هاست . بسیارى
از نویسندگان معاصر و از جمله جناب آقای دکتر کلیم الله توحدی نیز در کرد
بودن زنگنه تردید نکرده اند . با توجه به قراین و شواهد موجود, کرد بودن
ایل زنگنه قطعى است.
درباره ی وجه تسمیه ی زنگنه
اقوال گوناگون نقل شده است . برخى منابع این نام را برگرفته از نام مکانى
مى دانند که این ایل در آن جا مى زیستند . برخى نام زنگنه را بر گرفته از – زنگه- شخصیت افسانه اى در حماسه ملى ایران پسر شاور یا شاپور و از پهلوانان معاصر کیکاوس و کیخسرو مى دانند . زنگنه ها خود را بازمانده ( زنگه ) به شمار می آورند . بعضی از نویسندگان چون مردوخ خاستگاه زنگنه را عراق می داند که در کرکوک و خانقین,اطراف کفرى و ابراهیم خانمى و اراضى سوماک سکونت داشته اند . همه
منابع مربوط متفق القولند که ایل زنگنه به منظور یارى پادشاهان صفوى از
منطقه اصلى خود کوچیده و در منطقه جدیدى سکنى گزیده اند . آن ها شاه
اسماعیل اول را در جنگ هایش یارى داده اند . زمان مهاجرت زنگنه به داخل
قلمرو ایران دقیقا مشخص نیست. کسانی زمان مهاجرت ایل زنگنه را پس از حمله مغول مى دانند و به قول آن
ها در این زمان مجموعا سیصدهزار نفر بودند ، که به صحراى قراباغ در شمال
آذربایجان کوچیدند و در آن جا حکومتى تشکیل دادند . اما اکثر منابع گواه آن
است که مهاجرت زنگنه همزمان با تشکیل دولت صفوى توسط اسماعیل اول بوده است
.
زبان کردی ، که یکی از زبانهای اصیل و متعدد آریایی است، دارای(گویش ها) و لهجه ها و ته لهجه های مختلفی است، که ذیلا” به صورت اختصار به بررسی آنها می پردازیم :
۱- گویش کرمانجی : لهجة ( کرمانجی ) با الفبای لاتین نوشته می شود . برای نشان دادن تمایز تلفظ ، علایم خاصی را برای پاره ای از حروف لاتین در نظر گرفته اند ، مانند حرف ( Ç ) و حرف (Ģ) . در لهجة (کرمانجی ) حرف (ک) و (گ) دو نوع تلفظ دارند . کلمة (کرمانجی ) از کلمة (کرمانج ) مشتق شده است ، که نام بخش وسیعی از کردهای شمالی و غربی مناطق کردنشین جهان است . در پاره ای از مناطق ایران ، برای نمونه در شمال خراسان نیز کردها به این لهجه صحبت می کنند . خیلی از رسانه های کردی ، موازی با لهجة (سورانی) ” زبان استاندارد ” کردی ، به لهجة کرمانجی نیز برنامه دارند . شهرها و مناطق ذیل ، بخشی از کردهای کرمانجی را تشکیل می دهند : دیاربکر (آمد) ، وان ، دهوک ، قامیشلی ، عفرین ، ارض روم ، درسیم ، سلوپی ، زاخو و خیلی از مناطق دیگر . خیلی از شاعران مشهور کرد به این لهجه شعر سروده اند، مانند : استاد احمد خانی ، علامه ملای جزیری ، جگر خوین و غیره . لهجة( کرمانجی ) زبان کردی ، دارای ته لهجه های مختلفی است ، مانند : بادینی ، شکاکی ، داسنی ( دهوکی) ، وانی ، سرحدی ، بوتانی و غیره . حدود 30 در صد از کردهای جهان ، در زندگی روزمرة خود ، از لهجة( کرمانجی ) استفاده می نمایند .
۲- گویش سورانی : گویش( سورانی ) ، به نحوی ، به صورت گویش استاندارد
کردی در آمده است . در اکثر دانشگاههایی که درآن ها زبان کردی را تدریس می
نمایند ، به عنوان زبان استاندارد از این لهجه استفاده می کنند ، مانند
دانشگاه پاریس ، صلاح الدین ، دهوک و سلیمانیه . اکثرا” هم در مکاتبات
اداری دولت های محلی کردستان ، از این لهجه استاده می شود . کلمة ( سورانی )
از کلمة (سوران ) مشتق شده است . (سوران) نام منطقه ای از مناطق کردنشین و
اسم گروهی از کردها می باشد . مرکزاین منطقه دراطراف شهر (سوران) قراردارد
. به طور کلی ، لهجه(سورانی) زبان کردی ، در این شهرها و مناطق اطراف آن
ها تکلم می شود : سنندج ، مهاباد ، سقز ، بوکان ، اشنویه ، بانه ، مریوان ،
دیواندره ، کامیاران ، نقده ، پیرانشهر ، سردشت ، سلیمانیه ، اربیل ، کویه
، دربندی خان ، رانیه ، قلعه دیزه ، رواندوز ، حریر و چندین شهر، قصبه و
روستای دیگر . این مناطق عمدتا” در قسمتهای مرکزی و شرقی حوزه زندگی کردها
قرار دارند . در لهجة (سورانی) ، حروف عربی ” ح ” و ” ع” ، حالت فونتیکی
خود را حفظ کرده و به همان آوای عربی دقیق تلفظ می شوند . در الفبای این
لهجه ، حروف عربی ث ، ذ ، ص ، ض ، ط و ظ حذف شده است . یعنی به جای حروف (ث
) و( ص) از حرف (س ) ، به جای حروف (ذ) ، (ض ) و ( ظ )، از حرف (ز) و به
جای حرف (ط) ، از حرف ( ت ) استفاده می شود. در این لهجه ، حرفی وجود دارد
به شکل ( ض ) ، که تلفظش درست مانند تلفظ حرف v) ( لاتین است . در لهجة
(سورانی) زبان کردی ، حرکات با حروف است ، یعنی هر کلمه ای همانطور که
نوشته می شود ، تلفظ می گردد . این لهجه بطور معمول با الفبای شکل عربی (
همان فارسی ) نوشته می شود ، مگر در موارد استثنایی . ولی در حروف (ر) ،
(ل) ، (و) و (ی) بر حسب مورد ، برای نشان دادن تمایز حالت تلفظ ، از علامتی
به شکل (7) استفاده می کنند . شاعران مشهور کلاسیک سرای کرد ، اکثرا” به
این لهجه شعر سروده اند ، مانند : نالی، محوی ، حاجی قادر کویی ، قانع ،
هژار ، هیمن و امثال آنها . خیلی از روزنامه ها ، مجلات ، رادیو ها
،ماهواره ها ، تلویزیونها ، پایگاههای انترنتی و سایر رسانه ها از این لهجه
استفاده می کنند . بخشی از ته لهجه های (سورانی) عبارتند از : ته لهجه
اربیلی ، اردلانی ، مکری ، بابانی ، بان ایلاخی و غیره . روی هم رفته بطور
بسیار تخمینی می شود گفت ، که گذشته از اینکه این لهجه به صورت زبان
استاندارد کردی در آمده است ، حدود 30 در صد از کردها ، در زندگی روز مرة
خود ، از این زبان استفاده می کنند .