کورده‌واری

گویش و ادبیات کردهای منطقه قروه- کوردی ناوچه‌ی قوروه

کورده‌واری

گویش و ادبیات کردهای منطقه قروه- کوردی ناوچه‌ی قوروه

کورده‌واری

گویش و ادبیات کردهای منطقه قروه مهجور مانده و از کتابت دور شده است. این وبلاگ شاید آغازی باشد برای پرداختن به این مهم و ثبت رسوم و سنن و شعرهایی که در حال فراموشی است. امیدواریم علاقمندان ما را در این کار یاری فرمایند.
https://telegram.me/kurdawary_ghorwa

۵ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۶ ثبت شده است

تاریخچه ایل ها و اقوام چَهاردُوْلی ها

   قبل از پرداختن به تاریخ این طایفه لازم است به شبهه برخی از لرها وکردها پاسخ داده شود که لکهای باستانی ایرانی را هر کدام به خودشان منتسب می کنند، لکها از لحاظ فرهنگی، حساسی و مذهبی و بسیاری از مولفه های قومی خصوصا پوشش (کردی و لری) خود را مستقل از قوم کرد و لر می دانند. زبان لکی یک زبان زیبا و آهنگین است که در غرب ایران استفاده می شود. اما نام و آوازه اش هنوز پس از عمری طولانی و دراز زیاد گسترش نیافته است و بیشتر جزء زبان لری و یا کردی و یا فارسی به گویش کردی محسوب می شود.


اگر بخواهیم زبان لکی را به یکی از زبان های زنده حال ایران تشبیه کنیم شاید بهترین نمونه زبان کردی باشد که واژه های مشترک زیادی با لکی دارد. کرد زبانان از نظر جغرافیایی نیز نزدیکی زیادی با اقوام لک دارند. اما این دو موضوع با توجه به این که زبان کردی گویش و واژه های و دستور متفاوت دارد موجب نمی شود که زبان لکی را یک بخش از کردی بدانیم.

همچنین از نظر سیاسی و جغرافیایی اقوام لک نشین اکثراً زیر مجموعه از لرها هستند اما شباهت لری به لکی بسیار کمتر از کردی به لکی است. و همچنی کرد ها اقوام چهاردولی ها را عجم می خوانند عجم نامیست که اعراب به ایرانیان و پارسیان میدادند.

در لکی واژه های باستانی و کهن فارسی به قدر زیادی وجود دارد. وجود و شکل قدیمی و اصیل برخی واژه ها و شیوه ی جمله بندی اصیل در این زبان بسیار جذاب است. از این رو است که می توان ابراز کرد که زبان لکی به جا مانده ی زبان های پارسی باستان و پهلوی است پارسی باستان زبانی است که در زمان هخامنشیان مستعمل بود و ریشه ی زبان فارسی امروزی است. واژه هایی می توان پیدا کرد که با زبان های پهلوی اشکانی و پارسی میانه مشترک هستند می توان گفت که مهم ترین مآخذ لکی زبان پارسی باستان است همچنین زبان لکی باقی مانده زبان اوستایی است و شباهت بسیار زیادی در مورد ریشه های زبان لکی و اوستا دیده شده است برای مثال در لکی ریشه اکثراً یک واجی است و گاهی به صورت کسره و یا یک حرف هم در می آیند در زبان اوستا نیز به همین گونه است ریشه ترکیب دهنده ی بنیادی واژه است. از ریشه دیگر قسمت های کلام مانند اسم ها و صفت ها و فعل ها و غیره ساخته می شوند در اوستا یک ریشه همیشه یک هجایی است که فقط یک صدا دارد.

گویش چهاردولی از زبان لکی

گویش لکی دریک طبقه بندی زبانی: شامل کرمانشاهی، کلیایی، پیروندی، وفیلی، چهاردولی (چرداولی یا چاردولی)،شیروانی، هفتگی وکوهدشتی است. که مردم کرمانشاه، ایلام، گروس،همدان، ماهیدشت، قصر شیرین، صحنه، قروه، شیروان چرداول، بیجار، کرند و بدره، کوت، گهواره، خانقین و چهاردولی های جغتو شاهین دژ و ... باآن صحبت می کنند. نه خودرا کرد میدانند و نه لر، بلکه جزء بومیان باستانی ایران هستند. هرچند از لحاظ زبانی بسیاری از واژه های مادی و پارسی را به خود گرفته اند. اما بسیاری از لغات هنوز دست نخورده باقی مانده است و پارسی ها و کردها و لر ها از آنها استفاده می کنند مانند: لغت سور(suer) به معنای عروسی که در زبان فارسی بصورت سور دادن آمده است یا 'فرزانه' در زبان فارسی و 'زورزانه' در زبان کردی که همان فِر(زیاد)زانه(دان) زبان لکی است یا «خورآوا» به معنی غروب(آوا) خورشید(خور) که لغت غروب از آن گرفته شده است و یا واژه کِسِل عربی در لغت به معنای تنبل است که در کنایه لکی (کیسل) به لاکپشت گفته می شود و ... درست است که لهجه آنان به کردی جنوبی نزدیک است (نزدیکی گویش پارسی قدیم و کردی به هم.) اما به قول هرتسفلد قرابت زبانی نمی تواند قرابت نژادی و قومی را سبب شود به خاطر قدرتمند بودن وسوارکارانی ماهر هرکدام از حکومتها که سر کار می آمدند اینان را سرکوب و تبعید می کردند که طایفه بزرگ چهاردولی ها از لکها از این امر مستثنی نبوده اند.

واما قصه تبعید اینان و جدایی از لکستان. این ایل در اکثر در شهرستان شاهین دژ و شهر محمود‌آباد زندگی می کنند

 

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۳:۴۲
گروه نویسندگان

قروه- بوی طبیعت در میان صخره هایی که آبشارهای روان را در دل روستاها به بغل گرفته اند و با بوی سبزی های صحرایی حس بویایی ات را تحریک می کند، همه تو را برای سفر به همین نزدیکی فرا می خوانند.

به گزارش خبرنگار مهر، در ذهن خود نقشه سفر را که می کشی شاید نام قروه فواره می کند و مثل یک هشدار تو را به سمت خود می کشاند و با این کشش بار و بندیل سفر را می بندی و راهی دیاری می شوی که انگار قلم نقاش روزگار، رنگ به تاریخ آن زده است و دامن گلدار کوه ها را با چینهایی از آبشار به هم دوخته است.

به شهری سفر می کنی که در نگاه اول کوچک به نظر می رسد اما وقتی عمق تاریخ باستان را در آن می بینی و یا چشمانت پر از تماشای دشت ها و طبیعت سبز و بهاری اش می شود به باورت می رسد که قروه همان دشت خدایی است که نامش را نهاده اند.

سفر به همین نزدیکی است که برجسته می شود و تو را به یادگارهای شیرین و فرهاد می برد و تنفس زندگی را به دامن گلدار طبیعت بدر و پریشان می رساند و آنگاه بوی برگ مو، باغهای انگور را انگشت نما کرده و راه را برای روستای انگور باز می کند، از آن طرف تو را رهگذر روستاهایی می کند که پوشش اصلی آنها دشت است و رودخانه های سر کشیده از دل کوه، سپس لبخند طبیعت دلنشین را به چهره ات می نشاند و نسیم آبشار سنگین آباد را در وجودت می ریزد و کمی بعد تو را به باغچه مریم و مقبره شیدای نازار دعوت می کند و هنگام زیارت تو را به تاریخ پیوند می زند و از پلی می گوید که غریب و مهجور مانده است و بدین گونه کوله پشتی سفرت را پر از عشق کرده و حس جدید زیستن را پرورش می دهد.

قروه شهر دشت و گل و چشمه هاست، شهر تاریخ و فرهنگ و چند زبان است، در سفر به این شهر می توان کوردی و ترکی گفت و خاطرات خوبی را به یادگار برد.

شهرستان قروه در یک چشم انداز کلی در دشت پهناوری واقع شده است که زنجیره ای از کوه ها آن را احاطه کرده اند. به طوری که برخی از ارتفاعات این منطقه از بلندترین قله های استان محسوب می شوند. همچنین دشتهای اصلی استان کردستان نیز در این بخش قرار دارد.

دشت قروه که از معدود مناطق صاف و هموار استان کردستان به شمار می رود با شیب کم از جنوب به شمال گسترده شده و سرزمین حاصلخیزی را به وجود آورده است. سطح این دشت ۶۳۱ کیلومتر مربع و مساحت حوضه آن ۲ هزار و ۲۳۳ کیلومتر مربع می باشد.

وینسار؛ روستایی با یادگار عشق

در ابتدای ورود به شهرستان قروه در حدود ۳۵ کیلومتری شرق این شهرستان، در فاصله سه روستای داشبلاغ، آقبلاغ و وینسار بر روی کوهی مرتفع، بقایای یک معدن بزرگ سنگ معروف به فرهادتاش قرار دارد که از نظر نوع، اندازه و تراش سنگ دارای ویژگی های خاص و از اهمیت بسیاری برخوردار است. باور مردم بر آن است که این سنگ ها که با شیوه تراشکاری فرهاد صیقل خورده اند به داستان شیرین و فرهاد ارتباط دارد و گویا در زمان ساخت معبد آناهیتا نیز از این سنگ‌ها استفاده شده است. نوع حجاری و سفال های موجود در منطقه، احتمالاً به دوره ساسانی تعلق دارد. این منطقه در ایام بهار به عنوان تفرجگاه مورد استفاده مردم است.

طوغان؛ روستایی با طعم انگور

در ۱۸ کیلومتری قروه این بوی برگ مو است که دروازه ورود به باغ انگور را به رویت می گشاید. روستای طوغان از توابع شهر دلبران با باغ و باغچه های انگور طبیعتی دلنشین دارد و این سبد های پر از مرواریدهای انگور است که پذیرایت می شوند و کامت را شیرین می کنند. در این روستا می توانی انگور ناب و شیرین همراه خود برده و در کنار آن از آداب و رسوم این دیار لذت ببری.  

اگر به دنبال چشیدن سفر در دل طبیعت با حس زیبای ساده زیستی و روستا گردی با بوی نان تازه و خامه و ماست و کره محلی هستی سفر به دامنه کوه ها و دیدن طبیعت و رودخانه های این مناطق لذتی دارد غیرقابل وصف. روستاهایی که دایره وار به دور کوه های بدر و پریشان تنیده شده اند و رقص رنگ در دل طبیعت را به نمایش می گذارند.  

روستای تکیه میهم

این روستا که از دو بخش میهم سفلی و علیا تشکیل شده در فاصله ۱۳ کیلومتری و در جنوب شرقی قروه قرار دارد.

اگر دوست دارید در دامنه کوه زیر درختان تنومند و سبز بنشینید و به آسمان آبی خیره شوید این طبیعت چنین جاذبه ای دارد غیرقابل وصف و دیدنی. روستایی کهن و تاریخی که با طبیعت بکر و دست نخورده خود پذیرای گردشگران روستایی است. این روستا در دامنه کوه پریشان و قلوز واقع شده و از لحاظ گردشگری طبیعی و بوم گردی حرف اول را می زند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۸:۱۶
گروه نویسندگان
وه‌ره‌ یارم ، وه‌ره‌ ئه‌ی تازه‌ یارم !

... وه‌ره‌ ئه‌ستێره‌که‌ی شه‌وگاری تارم !


وه‌ره‌ ئه‌ی شاپه‌ڕی باڵی خه‌یاڵم !

وه‌ره‌ ئه‌ی شه‌وچرای ڕووناکی ماڵم !


وه‌ره‌ خاسه‌ که‌وی ڕام و که‌ویی من !

وه‌ره‌ ئیلهامه‌که‌ی نیوه‌ شه‌وی من !


وه‌ره‌ ئۆخژنی سینه‌ی پڕ گڕی من !

وه‌ره‌ پیرۆزه‌که‌ی به‌رزه‌ فڕی من !


وه‌ره‌ ئاونگی سه‌ر په‌لکی گوڵی سوور!

وه‌ره‌ ئاورینگی گه‌رم و مه‌شغه‌ڵی نوور!


وه‌ره‌ ئه‌ی ڕێژنه‌ بارانی به‌هاری !

وه‌ره‌ شیعری ته‌ڕی پڕ ورده‌کاری !


وه‌ره‌ ئه‌ی نه‌ونه‌مامی باخی ژینم !

وه‌ره‌ ئه‌ی شاگوڵی مێرگی ئه‌وینم !

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۰:۴۴
گروه نویسندگان
 
شما یکی از نویسندگان ایرانی هستید که به زبان کُردی می‌نویسید و در این وادی هم بسیار سرشناس هستید. اصرار بر نوشتن به زبان کردی از کجا در شما ریشه گرفت؟
همچنانکه می دانید من کُرد هستم. زبان کُردی زبان مادری من است؛ زبان مردمی که در میان آنها و با آنها زندگی کرده و می‌کنم؛ زبان کسانی که زندگیشان، مسائل و معضلاتشان، رنجها و شادی‌هایشان الهام‌بخش من برای نوشتن داستان و رمان‌هایم است. همه‌ی شخصیت‌های داستانها و رمان‌های من کُرد هستند و در جامعۀ کُردی زندگی می‌کنند. پس کاملا طبیعی است که داستان آنها را به زبان خودشان، زبان خودم، بنویسم. با این وصف من دلیل پرسش شما را می‌فهمم. در کشور ما مردمان بسیاری با زبان‌ها و فرهنگ های متفاوتی زندگی می‌کنند. نوشتن به زبان مادری، برای نویسندگان غیر فارس‌زبان کاریست بسیار مشکل. سی سال قبل با علم به این مشکلات زبان مادری را برای نوشتن داستان‌ها و بعدها رمان‌هایم انتخاب کردم؛ انتخابی دشوار. دشوار از این جهت که همه‌ی دانش اندکم را در بسیاری از زمینه‌ها، از جمله ادبیات، از طریق زبان فارسی کسب کرده بودم. به زبان فارسی درس خوانده و از طریق این زبان با ادبیات ایران و جهان آشنا شده بودم. من، مخصوصاً در آن سال‌ها و در آغاز کار داستان‌نویس‌ام، می‌دانستم که انتخاب زبان مادری برای نوشتن مستلزم بهای گزافی است که باید بپردازم. نوشتن به زبان کُردی برایم بسیار دشوارتر از نوشتن به زبان فارسی بود. می‌دانستم که باید وقت و انرژی بسیاری را صرف بازآموزی عمیق‌تر زبان مادری و کشف لایه‌های متفاوت این زبان برای خلق داستان بکنم. می‌دانستم که با انتخاب زبان کُردی برای نوشتن، خوانندگان بالقوه‌ی بسیاری را که یا کُردزبان نبودند یا اگر کُرد هم بودند توان خواندن به زبان مادریشان را نداشتند، از دست خواهم داد. می‌دانستم که برای چاپ و نشر کارهایم با مشکلات عدیده‌ای روبه‌رو خواهم شد. من، به همراه دیگر همکاران کُردم در طول این چند دهه بسیاری از این مشکلات را پشت سر گذاشته‌ایم. هر کدام به اندازه‌ی کار و توانمان در مسیر کشف قابلیت‌های زبان مادریمان کوشیده‌ایم. امروزه بسیاری از هموطنان کردزبانمان توان خواندن و نوشتن به این زبان را کسب کرده‌اند. کارهای ما علاوه بر مخاطبین کُرد ایرانیمان در میان کُردهای دیگر کشورها خوانده می شود. هموطنان غیر کُردزبانمان هم می توانند از طریق ترجمه‌ی کارهایمان به زبان فارسی با ما و آثارمان آشنا بشوند...
  اگر بخواهید ویژگی بارز نویسندگان کردزبان را با توجه به اقلیمی که در آن زندگی می‌کنند به برشمارید، چه ویژگی‌هایی را نام می‌برید؟
به باور من از بارزترین ویژگی‌های نویسندگان (و شاعران) کُرد، نه تنها در کردستان ایران، بلکه در دیگر کشورها هم، کوشش پیگیر و جدی آنها یرای کشف و شناخت قابلیت‌های بالقوه‌ی زبان کُردی و فرهنگ کُردها برای خلق آثاری با استانداردهای ادبیات معاصر است. زبان و فرهنگ از ستون‌های اصلی هویت یک جامعه هستند. 
جامعه‌ای که می‌خواهد از پشت و پَسله‌های تاریخ بیرون بیاید، جامعه‌ای که می‌خواهد در مسیر صحیح پیشرفت و توسعه قرار بگیرد، بایستی هویت خودش را کشف و بازسازی کند؛ بایستی از طریق رفع نقص‌ها و آشوب‌های زبانی و فرهنگی‌اش بر آشوبهای ذهنی و روانیش غلبه کند. شاید به این دلیل است که مهمترین دغدغه‌ی بسیاری از نویسندگان کُرد روایت واقعیت آن چیزی است که در جامعه و ذهن افراد جامعه می‌گذرد. البته هر نویسنده‌ای در هر اثری به گونه‌ای به شناخت و روایت این واقعیت می‌پردازد. برخی به چیستی آنچه که در جامعۀ کُردی روی داده و می دهد می پردازند و برخی دیگر به کیستی انسان در این جامعه اهمیت بیشتری می‌دهند...
 
 ترجمه «پرندگان درباد» به زبان فارسی چقدر در شناخت ذهن و زبان کسانی که هم‌وطن ما هستند اما به زبان کردی صحبت می‌کنند کمک می‌کند؟
پرندگان در باد روایت مهمترین دغدغه‌های ذهنی یک نویسندۀ کُرد است بر بستر حوادث و رویدادهای جامعه در یک برهه‌ی مهم و حساس تاریخ معاصر؛ روایتی چند لایه و البته پیچیده که امیدوارم برگردان آن به زبان شیرین فارسی این امکان را در اختیار خوانندگان قرار بدهد.  
  بازخورد این اثر در بین خوانندگان فارسی‌زبان چطور بوده است؟
من در کردستان زندگی می‌کنم و به دلیل مشغله‌ی زیاد ارتباط چندانی با دیگر جاهای کشور ندارم. به همین دلیل متاسفانه اطلاع چندانی هم از بازخورد کتاب در میان خوانندگان فارس زبان ندارم. البته، در این دو سه ماهی که کتاب به بازار آمده، دوستانی از تهران و بعضی جاهای دیگر با من تماس گرفته و نسبت به کارم ابراز لطف کرده‌اند، که اغلب آنها دوستان و همکارانی بوده‌اند که پیشتر با مطالعه‌ی چند داستان کوتاه و یکی دو گفت‌وگوی من در نشریاتی همچون کارنامه ، عصر پنجشنبه ها و... با من و شیوه‌ی کارم آشنا شده بودند.  
  به عنوان یک ایرانی، که در مجامع بین‌المللی هم چهره شناخته شده‌ای هست پتانسیل ادبیات کردی را برای معرفی ایران به جهان چقدر می‌دانید؟
پاسخ دادن به این پرسش دشوار است. ترچیح می دهم به جای صحبت کردن از پتانسیل ادبیات کردی برای معرفی ایران به جهان از پتانسیل این ادبیات برای معرفی جامعه‌ی کُردی به مردم کشورهای منطقه، از جمله هموطنان خودمان در ایران صحبت کنم. متاسفانه بایستی بگویم که ادبیات کُردی، حتا آن بخشی که در کردستان ایران و توسط شاعران و نویسندگان کُرد ایرانی نوشته شده و می‌شود، در داخل کشور و در میان مردم غیر کُردزبان هم چندان شناخته شده نیست. هنوز آثار اندک و انگشت‌شماری از این ادبیات به زبان فارسی (و حتی به زبان عربی و ترکی) برگردانده شده‌اند. ادبیات کُردی بایستی قبل از هر چیز جامعه‌ی کُردی و دغدغه‌های مردمان این جامعه را به جوامع پیرامون خود و مردم کشورهایی که کُردها در آن زندگی می‌کنند بشناساند. بایستی ابتدا به زبان‌های مردم منطقه ترجمه شود.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۳:۰۷
گروه نویسندگان

عطا نهایی (عه تا نه هایی) شاعر و نویسنده کرد، در سال 1339 در شهر بانه به دنیا آمد.
خود او اینگونه تعریف می کند:

از کودکی تنها دلخوشیم خواندن و نوشتن بود. شروعم با شعر بود از شانزده سالگی به زبان کردی شعر نوشته ام. در سن هفده سالگی در دانشسرا داستان بلندم را نوشتم و برای اینکار از طرف مسئولان دانشسرا تنبیه شدم! پس از انقلاب سال 1357 به صورت جدی به نوشتن و انتشار آثارم در مجله های کردی داخل و خارج کشور کردم. اولین مجموعه داستانم، به عنوان اولین مجموعه داستان کردی پس از انقلاب در غرب کردستان، در سال 1372 چاپ و منتشر شد. از آن پس ادبیات و به خصوص ادبیات داستانی مهمترین دغدغه زندگیم شد. در طول سالهای زندگی ادبیم تا کنون، سه مجموعه داستان،سه رمان، و دهها مقاله ادبی و تئوری را منتشر کرده ام. همچنین شش رمان از بهترین رمان نویس های دنیا را هم به کردی ترجمه و نقد کرده ام.
به زبان فارسی هم  علاوه بر چند مقاله و گفتگوی ادبی  و داستان که در مجله های فارسی منتشر کرده ام، بنا به درخواست سازمان میراث فرهنگی ایران، کتابی با عنوان تحلیل ساختاری منضومه های کردی  نوشته ام.در بیشتر  مجالس و کنگره های ادبی کردی شرکت کرده ام.در بیشتر فستیوال های ادبی درشهر های اربیل و سلیمانیه و آمد(ئامد) در شمال کردستان شرکت کرده و مقاله ای ارائه داده ام.
در سال 1994 بنا به در خواست دانشگاه اپسالای کشور سوئد سفری یک ماه و نیمه به آن کشور داشتم و در آن دانشگاه و شهر استکهلم سخنرانی هایی در مورد ادبیات کردی ارائه داده ام.
در سال 2005 برنده جایزه سالانه انتشارات آراس اربیل و جایزه زرین فستیوال گلاویژ سلیمانیه را در سال 2008 دریافت کرده ام.
کتاب هایی که در این مدت در داخل و خارج کشور چاپ کرده ام به صورت زیر است:

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۵۶
گروه نویسندگان