کورده‌واری

گویش و ادبیات کردهای منطقه قروه- کوردی ناوچه‌ی قوروه

کورده‌واری

گویش و ادبیات کردهای منطقه قروه- کوردی ناوچه‌ی قوروه

کورده‌واری

گویش و ادبیات کردهای منطقه قروه مهجور مانده و از کتابت دور شده است. این وبلاگ شاید آغازی باشد برای پرداختن به این مهم و ثبت رسوم و سنن و شعرهایی که در حال فراموشی است. امیدواریم علاقمندان ما را در این کار یاری فرمایند.
https://telegram.me/kurdawary_ghorwa

وه‌ره‌ یارم ، وه‌ره‌ ئه‌ی تازه‌ یارم !

... وه‌ره‌ ئه‌ستێره‌که‌ی شه‌وگاری تارم !


وه‌ره‌ ئه‌ی شاپه‌ڕی باڵی خه‌یاڵم !

وه‌ره‌ ئه‌ی شه‌وچرای ڕووناکی ماڵم !


وه‌ره‌ خاسه‌ که‌وی ڕام و که‌ویی من !

وه‌ره‌ ئیلهامه‌که‌ی نیوه‌ شه‌وی من !


وه‌ره‌ ئۆخژنی سینه‌ی پڕ گڕی من !

وه‌ره‌ پیرۆزه‌که‌ی به‌رزه‌ فڕی من !


وه‌ره‌ ئاونگی سه‌ر په‌لکی گوڵی سوور!

وه‌ره‌ ئاورینگی گه‌رم و مه‌شغه‌ڵی نوور!


وه‌ره‌ ئه‌ی ڕێژنه‌ بارانی به‌هاری !

وه‌ره‌ شیعری ته‌ڕی پڕ ورده‌کاری !


وه‌ره‌ ئه‌ی نه‌ونه‌مامی باخی ژینم !

وه‌ره‌ ئه‌ی شاگوڵی مێرگی ئه‌وینم !

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۰:۴۴
گروه نویسندگان
 
شما یکی از نویسندگان ایرانی هستید که به زبان کُردی می‌نویسید و در این وادی هم بسیار سرشناس هستید. اصرار بر نوشتن به زبان کردی از کجا در شما ریشه گرفت؟
همچنانکه می دانید من کُرد هستم. زبان کُردی زبان مادری من است؛ زبان مردمی که در میان آنها و با آنها زندگی کرده و می‌کنم؛ زبان کسانی که زندگیشان، مسائل و معضلاتشان، رنجها و شادی‌هایشان الهام‌بخش من برای نوشتن داستان و رمان‌هایم است. همه‌ی شخصیت‌های داستانها و رمان‌های من کُرد هستند و در جامعۀ کُردی زندگی می‌کنند. پس کاملا طبیعی است که داستان آنها را به زبان خودشان، زبان خودم، بنویسم. با این وصف من دلیل پرسش شما را می‌فهمم. در کشور ما مردمان بسیاری با زبان‌ها و فرهنگ های متفاوتی زندگی می‌کنند. نوشتن به زبان مادری، برای نویسندگان غیر فارس‌زبان کاریست بسیار مشکل. سی سال قبل با علم به این مشکلات زبان مادری را برای نوشتن داستان‌ها و بعدها رمان‌هایم انتخاب کردم؛ انتخابی دشوار. دشوار از این جهت که همه‌ی دانش اندکم را در بسیاری از زمینه‌ها، از جمله ادبیات، از طریق زبان فارسی کسب کرده بودم. به زبان فارسی درس خوانده و از طریق این زبان با ادبیات ایران و جهان آشنا شده بودم. من، مخصوصاً در آن سال‌ها و در آغاز کار داستان‌نویس‌ام، می‌دانستم که انتخاب زبان مادری برای نوشتن مستلزم بهای گزافی است که باید بپردازم. نوشتن به زبان کُردی برایم بسیار دشوارتر از نوشتن به زبان فارسی بود. می‌دانستم که باید وقت و انرژی بسیاری را صرف بازآموزی عمیق‌تر زبان مادری و کشف لایه‌های متفاوت این زبان برای خلق داستان بکنم. می‌دانستم که با انتخاب زبان کُردی برای نوشتن، خوانندگان بالقوه‌ی بسیاری را که یا کُردزبان نبودند یا اگر کُرد هم بودند توان خواندن به زبان مادریشان را نداشتند، از دست خواهم داد. می‌دانستم که برای چاپ و نشر کارهایم با مشکلات عدیده‌ای روبه‌رو خواهم شد. من، به همراه دیگر همکاران کُردم در طول این چند دهه بسیاری از این مشکلات را پشت سر گذاشته‌ایم. هر کدام به اندازه‌ی کار و توانمان در مسیر کشف قابلیت‌های زبان مادریمان کوشیده‌ایم. امروزه بسیاری از هموطنان کردزبانمان توان خواندن و نوشتن به این زبان را کسب کرده‌اند. کارهای ما علاوه بر مخاطبین کُرد ایرانیمان در میان کُردهای دیگر کشورها خوانده می شود. هموطنان غیر کُردزبانمان هم می توانند از طریق ترجمه‌ی کارهایمان به زبان فارسی با ما و آثارمان آشنا بشوند...
  اگر بخواهید ویژگی بارز نویسندگان کردزبان را با توجه به اقلیمی که در آن زندگی می‌کنند به برشمارید، چه ویژگی‌هایی را نام می‌برید؟
به باور من از بارزترین ویژگی‌های نویسندگان (و شاعران) کُرد، نه تنها در کردستان ایران، بلکه در دیگر کشورها هم، کوشش پیگیر و جدی آنها یرای کشف و شناخت قابلیت‌های بالقوه‌ی زبان کُردی و فرهنگ کُردها برای خلق آثاری با استانداردهای ادبیات معاصر است. زبان و فرهنگ از ستون‌های اصلی هویت یک جامعه هستند. 
جامعه‌ای که می‌خواهد از پشت و پَسله‌های تاریخ بیرون بیاید، جامعه‌ای که می‌خواهد در مسیر صحیح پیشرفت و توسعه قرار بگیرد، بایستی هویت خودش را کشف و بازسازی کند؛ بایستی از طریق رفع نقص‌ها و آشوب‌های زبانی و فرهنگی‌اش بر آشوبهای ذهنی و روانیش غلبه کند. شاید به این دلیل است که مهمترین دغدغه‌ی بسیاری از نویسندگان کُرد روایت واقعیت آن چیزی است که در جامعه و ذهن افراد جامعه می‌گذرد. البته هر نویسنده‌ای در هر اثری به گونه‌ای به شناخت و روایت این واقعیت می‌پردازد. برخی به چیستی آنچه که در جامعۀ کُردی روی داده و می دهد می پردازند و برخی دیگر به کیستی انسان در این جامعه اهمیت بیشتری می‌دهند...
 
 ترجمه «پرندگان درباد» به زبان فارسی چقدر در شناخت ذهن و زبان کسانی که هم‌وطن ما هستند اما به زبان کردی صحبت می‌کنند کمک می‌کند؟
پرندگان در باد روایت مهمترین دغدغه‌های ذهنی یک نویسندۀ کُرد است بر بستر حوادث و رویدادهای جامعه در یک برهه‌ی مهم و حساس تاریخ معاصر؛ روایتی چند لایه و البته پیچیده که امیدوارم برگردان آن به زبان شیرین فارسی این امکان را در اختیار خوانندگان قرار بدهد.  
  بازخورد این اثر در بین خوانندگان فارسی‌زبان چطور بوده است؟
من در کردستان زندگی می‌کنم و به دلیل مشغله‌ی زیاد ارتباط چندانی با دیگر جاهای کشور ندارم. به همین دلیل متاسفانه اطلاع چندانی هم از بازخورد کتاب در میان خوانندگان فارس زبان ندارم. البته، در این دو سه ماهی که کتاب به بازار آمده، دوستانی از تهران و بعضی جاهای دیگر با من تماس گرفته و نسبت به کارم ابراز لطف کرده‌اند، که اغلب آنها دوستان و همکارانی بوده‌اند که پیشتر با مطالعه‌ی چند داستان کوتاه و یکی دو گفت‌وگوی من در نشریاتی همچون کارنامه ، عصر پنجشنبه ها و... با من و شیوه‌ی کارم آشنا شده بودند.  
  به عنوان یک ایرانی، که در مجامع بین‌المللی هم چهره شناخته شده‌ای هست پتانسیل ادبیات کردی را برای معرفی ایران به جهان چقدر می‌دانید؟
پاسخ دادن به این پرسش دشوار است. ترچیح می دهم به جای صحبت کردن از پتانسیل ادبیات کردی برای معرفی ایران به جهان از پتانسیل این ادبیات برای معرفی جامعه‌ی کُردی به مردم کشورهای منطقه، از جمله هموطنان خودمان در ایران صحبت کنم. متاسفانه بایستی بگویم که ادبیات کُردی، حتا آن بخشی که در کردستان ایران و توسط شاعران و نویسندگان کُرد ایرانی نوشته شده و می‌شود، در داخل کشور و در میان مردم غیر کُردزبان هم چندان شناخته شده نیست. هنوز آثار اندک و انگشت‌شماری از این ادبیات به زبان فارسی (و حتی به زبان عربی و ترکی) برگردانده شده‌اند. ادبیات کُردی بایستی قبل از هر چیز جامعه‌ی کُردی و دغدغه‌های مردمان این جامعه را به جوامع پیرامون خود و مردم کشورهایی که کُردها در آن زندگی می‌کنند بشناساند. بایستی ابتدا به زبان‌های مردم منطقه ترجمه شود.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۳:۰۷
گروه نویسندگان

عطا نهایی (عه تا نه هایی) شاعر و نویسنده کرد، در سال 1339 در شهر بانه به دنیا آمد.
خود او اینگونه تعریف می کند:

از کودکی تنها دلخوشیم خواندن و نوشتن بود. شروعم با شعر بود از شانزده سالگی به زبان کردی شعر نوشته ام. در سن هفده سالگی در دانشسرا داستان بلندم را نوشتم و برای اینکار از طرف مسئولان دانشسرا تنبیه شدم! پس از انقلاب سال 1357 به صورت جدی به نوشتن و انتشار آثارم در مجله های کردی داخل و خارج کشور کردم. اولین مجموعه داستانم، به عنوان اولین مجموعه داستان کردی پس از انقلاب در غرب کردستان، در سال 1372 چاپ و منتشر شد. از آن پس ادبیات و به خصوص ادبیات داستانی مهمترین دغدغه زندگیم شد. در طول سالهای زندگی ادبیم تا کنون، سه مجموعه داستان،سه رمان، و دهها مقاله ادبی و تئوری را منتشر کرده ام. همچنین شش رمان از بهترین رمان نویس های دنیا را هم به کردی ترجمه و نقد کرده ام.
به زبان فارسی هم  علاوه بر چند مقاله و گفتگوی ادبی  و داستان که در مجله های فارسی منتشر کرده ام، بنا به درخواست سازمان میراث فرهنگی ایران، کتابی با عنوان تحلیل ساختاری منضومه های کردی  نوشته ام.در بیشتر  مجالس و کنگره های ادبی کردی شرکت کرده ام.در بیشتر فستیوال های ادبی درشهر های اربیل و سلیمانیه و آمد(ئامد) در شمال کردستان شرکت کرده و مقاله ای ارائه داده ام.
در سال 1994 بنا به در خواست دانشگاه اپسالای کشور سوئد سفری یک ماه و نیمه به آن کشور داشتم و در آن دانشگاه و شهر استکهلم سخنرانی هایی در مورد ادبیات کردی ارائه داده ام.
در سال 2005 برنده جایزه سالانه انتشارات آراس اربیل و جایزه زرین فستیوال گلاویژ سلیمانیه را در سال 2008 دریافت کرده ام.
کتاب هایی که در این مدت در داخل و خارج کشور چاپ کرده ام به صورت زیر است:

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۵۶
گروه نویسندگان


وه‌مْ بۊشن
ئێ وڵاته‌ کووره‌س؟
کْ نان
وه‌ که‌لیمه‌ بوود
وه‌ڵام هۊچ که‌لیمه‌ێ وه‌ نان نیه‌ود


"شعربه زبان فارسی"

به من بگویید
این جا کجاست؟
که نان را
می شود با کلمه نوشت
اما هیچ کلمه ای نان نمی شود

" سید علی صالحی "

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۶ ، ۱۵:۳۱
گروه نویسندگان

در سال ۱۹۳۰ ، قطعه پوستی در سلیمانیه پیدا شد که بر آن این ابیات ، که مرکب از گویش های سورانی- اورامی و به خط پهلوی بود­؛ ظاهرا این نوشته باید مربوط به سال­های نخست پس از حمله­ ی اعراب به ایران باشد:
هورمزگان رمان ، آتران کژان
ویشان شارده­وه گوره­ ی گوره­ کان
زور کار ارب کردند خاپور
گنای پالدی هتا شاره­ زور
شنو و کنیکان  وه  دیل پشینا
میرد­ آزا ملی   و روی هوینا
روشت زرد ستره  مانه ­وه  بی­کس
بزیکا   نیکا  هورمز  و  هویچ کس

ترجمه ی سروده:

نیایشگاه­ ها ویران شد­، آتش­ ها خاموش
بزرگ  بزرگان  خو د را  نهان  کرد
عرب ستمکار خراب کرد
روستا­ها را تا شاره ­زور
زنان و دختران  به اسیری رفتند
آزادمردان در خون (خویش) غلتیدند
کیش زرتشت بی­کس ماند
اهورامزدا به هیچ کس رحم نخواهد کرد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۶ ، ۲۲:۳۶
گروه نویسندگان

شعر (سروده) یکی از کهن‌ترین گونه‌های ادبی و شاخه‌ای از هنر است. شاعران و منتقدان، تعریف‌های گوناگون و بی‌شماری از «شعر» ارایه داده‌اند. در تعریف‌های سنتی دربارهٔ شعر کهن فارسی، ویژگی اصلی شعر را موزون و آهنگین بودنِ آن دانسته‌اند. در تعریف‌هایی دیگر، با دانش، فهم، درک، ادراک و وقوف یکی انگاشته شده‌است. ادبیّات فارسی یا ادبیات پارسی به ادبیاتی گفته می‌شود که به زبان فارسی نوشته شده باشد.

ادبیات فارسی تاریخی هزار و صد ساله دارد. شعر فارسی و نثر فارسی دو گونه اصلی در ادب فارسی هستند. ادبیات فارسی ریشه در ادبیات باستانی ایران دارد که تحت تاثیر متون اوستایی در دوران ساسانی به زبان‌های پارسی میانه و پهلوی اشکانی پدید آمد. ادبیات فارسی نو نیز پس از اسلام و با الگوبرداری از ادبیات عربی در نظم و نویسندگی دوران ساسانی که ادبیات منثور عربی را ایجاد کرده بود در زمینه نثر متولد شد.

ادبیات فارسی موضوعاتی مانند حماسه و روایات و اساطیر ایرانی و غیر ایرانی، مذهب و عرفان، روایت‌های عاشقانه، فلسفه و اخلاق و نظایر آن را در برمی‌گیرد. حسب موضوع مورد کاربرد در یک آفریده ادبی فارسی آن را در حیطه ادبیات حماسی، غنایی، تعلیمی یا نمایشی قرار می‌گیرد. ادبیات فارسی چهره‌های بین‌المللی شناخته شده‌ای دارد که بیشتر آن‌ها شاعران سده‌های میانه هستند. از این میان می‌توان به رودکی، فردوسی، نظامی گنجه‌ای، خیام، سعدی، مولانا و حافظ اشاره کرد. گوته شاعر مشهور و بین المللی آلمانی که شیفته شعر و شاعری حافظ شیراز بود معتقد است ادبیات فارسی، یکی از چهار ارکان ادبیات بشر است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۶ ، ۲۲:۲۳
گروه نویسندگان

«گنج خلیل Genc Xelîl» داستانی فولکلوریک در میان کُرمانج هاست. این داستان توسط هنرمندان مختلف و از جمله توسط هنرمند فقید کاویس آغا (۱۸۸۹ – ۱۹۳۶) و به کُرمانجی سروده شده است. داستان این سروده یا لاوژه عشقی است بین دختر عمو ( دوتمام ) و پسرعمو ( پسمام ) که چنین روایت شده است:

گنج خلیل جوانی زیبا , رشید و دلاور و جوانمرد که عاشق دختر عمویش بوده ولی به دلایلی این ازدواج سر نمی گیرد. گنج خلیل و دختر عمویش از اینکه نمی توانند به مرادشان برسند سخت در عذابند. در آن روزگار امیری حکومت می کرد که فقط به فکر کشور گشایی و تصرف کردن سرزمینهای دیگران بوده است .منطقه ای خوش آب وهوا و حاصلخیز وجود داشته که امیر به فکر اشغال آنجا بوده است. شبی امیر در خواب می بیند که با کمک شخصی به نام گنج خلیل آن منطقه را تسخیر کرده است .امیر از خواب پریده و خوابش را برای وزیرش تعریف می کند .و دستور می دهد که گنج خلیل هر جا باشد پیدا کرده و به نزد او بیاورند . مردان وزیر هفت روز و هفت شب می گردند تا گنج خلیل که ساکن شهر آمَد (دیاربکر) بوده را می یابند. خواسته امیر را به گنج خلیل اعلام می کنند .گنج خلیل قبول می کند ولی شرطی را اعلام وآن اینکه امیر بایستی دختر عمویش را که بهش نمی دهند برایش بگیرد. با این شرط گنج خلیل قبول می کند که فرماندهی کشکر را بر عهده گرفته و خواسته امیر را برآورده نماید. امیر شرط را قبول کرده و وزیرش را برای خواستگاری به خانه عموی گنج خلیل می فرستد. وزیر به خانه عمو می رود عموی گنج خلیل وحشت زده از خواب می پرد.
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۶ ، ۲۲:۱۷
گروه نویسندگان

در فاصله سده‌های دوم تا چهارم هجری قمری
قرن دوم هجری قمری
۱ ـ حَفصَه کُردیّه: از زنان پارسای کرد در قرن دوم هجری قمری است. وی تا پایان نیمه دوم قرن دوم در قید حیات بوده است.
«عُمری را در ملازمت و خدمتگزاری شعوانه ـ عارفه قرن دوم ـ سپری کرده و از برکت صحبت وی از مراحل فنای نفس و پشت پا زدن به علایق دنیوی گذشته، و به صفای قلب و حضور دایم نایل گشته، و در زهد و تقوی شهرت به سزایی داشته» مشاهیر، ج ۱، ص ۵
۲ ـ سِتَّه لُبابَه کُردی: از زنان بافراست اوایل قرن دوم هجری قمری بوده است.
«دختر یکی از فرمانروایان مقتدر اکراد موصل، مادر مَروان بن محمد بن مروان بن حَکَم، از ملوک اموی است که در نیمه اول قرن دوم می زیسته است» مشاهیر، ج ۲، ص ۴
قرن ششم هجری قمری
۳ ـ فـَخرُالنـِّساء شَهده دینـَوَری (۴۸۵ ـ ۵۷۴ هق): شهده بنت ابونصر احمد بن فرج بن عُمر اِبری دینوری است. وی عالمه و محدثـّه و مدرّسه و خوشنویس کرد مقیم بغداد بوده و به جهت برخورداری از حُسن خط و انشاء به (شهدهالکاتبه) اشتهار یافته است.
«طالبان دانش، از اناث و ذکور، هر روز در جلسه درس وی حاضر شده و استفاده کرده‌اند .. صدای دلنشینی هم داشته است. همسر شهده مردی دانشمند و ادیب بوده است از اهل بغداد به نام ثقه‌الدوله علی بن محمد مشهور به ابن الانباری» مشاهیر، ج ۱، صص ۴۸ ـ ۴۹
قرن هفتم هجری قمری
۴ ـ امّ محمّد حَکاری (وفات ۷۱۴ هق): ام محمد بنت یوسف از اهالی حَکاری، عالمه و محدثه کرد بوده است.
۵ ـ زینب اسعردیّه (حوالی ۶۲۵ تا ۷۰۵ هق): زینب بنت سلیمان بن احمد اسعردی، عالمه و محدثه کرد مقیم قاهره بوده است.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۶ ، ۲۲:۰۹
گروه نویسندگان


ئەم ڕۆژی ساڵی تازەیە نەورۆزە ھاتەوە
جەژنێکی کۆنی کوردە بە خۆشی و بە ھاتەوە

پ ن: همز بانی عکس با کیفیتی از ما خواسته اند. متأسفانه از این بهتر نداریم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۵ ، ۱۵:۴۹
گروه نویسندگان

 په‌ریشانم په‌ریشانم ولم که‌

دوچار ده‌رد پنهانم ، ولم‌ که !

وه ده‌ردم ئاشنا کردی نه‌کردی

سته‌مگه‌ر فکر ده‌رمانم ، ولم که !

ولم که تا نه‌وه‌یت که‌س په‌ی وه ده‌ردم

دو سێ روژی که مهمانم ، ولم که !

نه‌گرت که‌س ده‌عوه‌تم خوه‌م بیمه مهمان

وه‌ کار خوه‌م په‌شیمانم ، ولم که !

حه‌مامه ئی سرای سه‌رد و گه‌رمه

بساو کیسه‌یی وه‌ ناو شانم ، ولم که !

نه ساخت من وه‌ فولاده نه وه سه‌نگ

هه‌ف هه‌شت ده تیکه سوقانم ، ولم که !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۵ ، ۰۱:۲۵
گروه نویسندگان


به گزارش خبرنگار کُردتودی، جشن چهارشنبه سوری یک جشن دیرینه برای استقبال از نوروز و یک سنت ملی و میهنی به جای مانده از زرتشت است. واژه چهارشنبه سوری متشکل از "چهارشنبه" که پنجمین روز هفته است و "سور" که در گویش کردی به معنی سرخ و آتشین است. در بیجار دو چهارشنبه آخر سال و در قروه سه چهارشنبه را گرامی می دارند. این مراسم نه تنها در ایران بلکه در کردستان عراق و کردستان ترکیه نیز برگزار می شود زیرا برخی از آن مناطق دارای نژاد ایراتی هستند که بی لیاقتی حکام زمان خود باعث جدایی آنان از ایران شده است.

چگونگی آتش افروزی و سروده های آن

ایرانیان نور را مظهر یزدان پاک و ستایش آن را واجب می دانستند. آتش نیز بزرگترین نماد قدرت اهورامزداست که باید آن را درود فرستیم و بزرگ پنداریم. جشن چهارشنبه سوری از هزاران سال قبل از اسلام برقرار بوده است. هنوز هم در کردستان ایران نه تنها در شب چهارشنبه سوری بلکه در شبهای نوروز نیز آتش افروخته می شود.

در سنندج پس از افروختن آتش یک جارو را داخل کوزه سفالی آتش می زنند و مقداری اسپند در آن می ریزند و کوزه و جارو را از خانه بیرون می گذارند. کسی که این کار را می کند نباید به پشت سر نگاه بیندازد. عده ای از مردان آنجا اخگرهایی از آتش را از روزنه های راهرو و اتاق به داخل می اندازند و براین باور هستند که اینکار مایه ی تحکیم بنیان خانواده و در ایجاد مهرو دوستی بسیار موثر است.

در بیجار عروسکی از پارچه ی رنگی ساخته و از خانه بیرون می برند. این عروسک را بلاگردان خانواده در سال جدید می دانند. در کرمانشاه به هنگام پرش از روی آتش می گویند: زردی من برای تو، سرخی تو برای من.

ادامه

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۰۵
گروه نویسندگان

جاری وا ده ورید گیریاگه

ئانی بارانی نیی،

خوه شه ویسه گه م!

داری  بو؛

پر له بار... دار بو!

ئه گریش دار نیید،

خوه شه ویسه گه م!

کوچگی بو؛

تیر له نموری...کوچگ بو!

ئه گریش کوچگ نیید،

خوه شه ویسه گه م!

مانگی بو؛

له خه و وه یه گه د... مانگ بو!

(حه سه ن . م)

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۱۶
گروه نویسندگان

ئــه‌ی جانب نادر جــوشــا عــه‌زم کـــیــن

ســـوار بـی ســالار ســـولـــه‌یمان نــگین

جـــوشــــا خــــروشــا، وه‌ بـــی مــــودارا

یــــا ســـاڵ قــــوشـــون، کێشـــانه‌ سارا

دانــــه‌ کــــه‌ڕنــــا، خـــێزا ســوپــا و سان

چــــه‌ند فـــه‌وج جـــه‌نگی ئامــانه‌ مه‌یدان

ده‌ســته ‌ده‌سـته‌ کرد تیپـان تیـپ وه‌ تیـپ

هـه‌ر تیپی چـون ته‌ق تیپ ئه‌و ده‌نگ زیپ

تیــپێ ژه هــه‌وشار تیپـێ ژه قـه‌جـه‌ر

تیپــێ ژه ئـه‌فــغان شوورشـه‌ڕ لــه‌ سه‌ر

تیــپێ ژه ئـــوزبــه‌ک تیـــپێ ژه قـــه‌ڵماخ

تـــیپـێ ج- گـــورجــی  تیـپــی ژ قـــازاخ

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۳۴
گروه نویسندگان

میرزام خامووشان میرزام خامووشان

مبارەکت بوو ماوای خامووشان

نووشت بوو بادەی بیھووشی ھووشان

رەفیق مەجڵس جەرگەی مەی نووشان

سەرای سەنگ و گل وەنت بار نەبوو

رووھت نە دیوان شەرمەسار نەبوو

ھانام بۆ ئێجاز دئای خاسان بوو

سزای گوڕ ئەفشار وەنت ئاسان بوو

نە وەخت سئاڵ پرسای خەیر و شەر

قادر وە قودرەت لێوت کەروو تەر

بینای بێزەواڵ، شای پشت پەردە

ببەخشووت گوناێ کردەی ویەردە

دڵ ماوەروو تەنگ وەی کراماتە

میرزام یە سەفەر ھات و نەھاتە


۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۱۵
گروه نویسندگان

بازی وه خت هیچ چیتی

بو له ده س داینم نیه

پال ئه یمه و وه به دبه ختیه گانم

بزه م ئه وری

مه ردم له بر خوه یانو

ئه یژین چه خوه شیه

نه زانن زندگی بی به دبه ختی

ته نیا خه وه !

(حه سه ن . م)

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۱۵
گروه نویسندگان

ناو تو؛

هه میشه مه سم ئه کا.

خاستر له شه راو،

خاستر له،

تواو شیعریه ل بی وینه ...

(حه سه ن . م)

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۰۶
گروه نویسندگان


هه ر شه و...
من و خه یالد ،تا سو هاو ده ردیم
پر له په ژاره ی ،شه وه یل سه ردیم
چه وه ری نم نم ،نه رمه وارانیم
په روانه یم له ده ور، قبله ی دوس گه ردیم

      ***
من و خیالت تا صبح فردا همدردیم
درونمان پر از هراس شب های سرد است
منتظر نم نم بارانیم
ما پروانه ایم که تا صبح به دور قبله ی دوست می گردیم.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۳۸
گروه نویسندگان

من ده یشت گه‌نم و جوی شیعر بوم
دایکمیش بارانی په‌له‌دان
من کوچکی ناو لانکه‌ی شاخی بوم
دایکمیش نیشتمان
من کرمی هاوریشمی قوزاخه‌ی به‌هره بوم
دایکمیش داری زوخ و ژان
من جه‌سه‌ی مه‌لی چه رمو
دایکمیش ئاسمانی وه‌ک قه‌تران
من خه‌و و دایکم سه‌رم
من که‌رویشک و ئه‌و چیمنی
من جولانه و ئه‌و لقی دار
من هه‌ناسه و دایکم سینه
ئه‌و قه‌فه‌ز و من که‌وه‌ک
من نقل و ئه‌و شه‌وه‌کی

***
من دشت گندم شعر بودم
مادرم باران رحمت
من سنگ درون گهواره‌ی کوهستان‌اش
مادرم سرزمین
من پیله ابریشم چرخ بهره بودم
مادرم درخت درد و رنج
من تن پرنده‌ای سپید
مادرم آسمان
من خواب و مادرم سرم
من خرگوش و او چمنزار
من تاب و او شاخه درخت
من نفس و مادرم سینه
من کبک و او قفس
من روایت و وی شب تارش...

(بازنویسی حه سه ن. م)

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۵ ، ۱۸:۰۴
گروه نویسندگان
وه‌‌ک شێعر بی بۆ لام
مثل شعر بسویم بیا
له‌‌ هه‌‌ر کاتێکا وا ئه تانی
هروقت که تونستی
‌‌ هه‌‌ر  ئه و جیه وا خۆد ئه‌‌زانی!
میعاد گاه را که خودت میدانی
شێعر ناپرسێ من چۆنم

ای شعر حالم را نمی پرسی؟
شێعر ناپرسێ من هامه کو!
ای شعر نمی پرسی کجام؟
هه ر وه خت وا مه‌‌یلم  بو ئه یژم بی بولام
هر وقت که دوست داشتم میگم بیا

که‌‌ پێی خۆش بو

که دوست داشت
وت : ئاوه هاتیم!

گفت: دارم میام
شێعرکه‌‌ ئه تێ؛ وه‌‌ک باران تێ

شعر که میاد مثل بارون میاد
له‌‌ چوار وه‌‌رزی ژیانما،

در چهار فصل عمرم
ئه وارێ:

می بارد
دڵۆپ دڵۆپ

قطره قطره
خوڕڕه‌‌م خوڕڕه‌‌م

به شدت

یان ڕه‌‌هێڵه‌‌

یا مثل رگبار
تۆش وه‌‌ک شێعر بی بۆ لام

توهم مثل شعر بسویم بیا
وه‌‌ک شێعر

شبیه شعر
جێم مه ێڵه
‌‌
تنهام مگذار

وه ر گیر:حه سه ن.م

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۵ ، ۱۹:۳۲
گروه نویسندگان

نەمردم من ئەگەر ئەمجارە بێ تۆ
نەچم، شەرط بێ، هەتا ئەم خوارە بێ تۆ

دەروونم خاڵییە، وەک نەی دەناڵێ
هەوارێکی چ پڕ هاوارە بێ تۆ!

بیناییم کوێرە، هەڵنایێ بە ڕووی کەس
موژەم یەک یەک دەڵێی بزمارە بێ تۆ

هەموو ئەعضایی ناڵینم دەناڵێ
سەراپام میثلی مۆسیقارە بێ تۆ

قەسەم بەو شەربەتی دیداری پاکەت
شەرابم عینی ژەهری مارە بێ تۆ

لە کن تۆ خار و خەس گوڵزارە بێ من
لە کن من خەرمانی گوڵ خارە بێ تۆ

لە کن من با وجوودی ناس و ئەجناس
کەسی تێدا نییە ئەم شارە بێ تۆ

هەتا تۆم ئاشنا بووی، ئاشنام بوون
ئەمێستا موو بە مووم ئەغیارە بێ تۆ

هەموو ڕۆژێ لەتاو هیجرانی ئەمساڵ
تەمەننای مردنی پێرارە بێ تۆ

لە حەسرەت سەروی قەددت چاوی 'نالی'
دوو جٶگە، بەڵکو دوو ڕووبارە بێ تۆ.

شیعر:ماموستا نالی


۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۵ ، ۱۹:۲۰
گروه نویسندگان

من چه سبزم امروز
( من چ سه وزم ئیمرو)
و چه اندازه تنم هشیار است
( و چه نده له شم وشیاره)
نکند اندوهی سر رسد از پس کوه
(نه کا په ژاره یه ک له پشت کیو بگاتی)
در دل من چیزی است مثل یک بیشه نور
( له دلی من دا، شنیک هه یه، وه ک میشه یی کی نوور)
مثل خواب دم صبح
(وه ک خه وی به ر به یان)
آنقدر بی تابم که دلم می خواهد
( منیش هینده بی ئو قره م،که حه زم لییه)
بدوم تا بن دشت بروم تا سر کوه
( هه لیم هه تا بنه بانی ده شت، بروم هه تا سه ر کیو)
دورها آوایی است که مرا می خواند
( له دوور ده ستان ده نگیک هه یه، که بانگم ده کا)...

ترجمه:علی نانوازاده

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۵ ، ۱۱:۴۰
گروه نویسندگان

ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽﺑﯿﻨﯽ ﮐﺴﯽ ﻟﻬﺠﻪ ﺩﺍﺭﺩ ، ﻣﻌﻨﺎﯾﺶ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﯾﮏ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﯽﺩﺍﻧﺪ .

" ﻫﺎﯾﻨﺮﯾﺶ ﺑﻞ "

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۵۶
گروه نویسندگان


خوم کرماشانی فارسی نیزانم وه زوان کوردی قه ضات وگیانم

گول ونوشه ی با خانمی شو چرای دیوا خانمی

کرما شانی گم وه تور گیر یامه وه زلف لیلی زنجیر کریامه

گول ونوشه ی با خانمی شو چرای دیوا خانمی

ایمشو چن شوه نیتیده خاوم له کی توریاده گلاره ی چاوم

گول ونوشه ی با خانمی شو چرای دیوا خانمی

گر بیده پیم ماچ له ناو دم روژی صد کرت قضات خم له خوم

گول ونوشه ی با خانمی شو چرای دیوا خانمی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۵ ، ۲۰:۲۶
گروه نویسندگان

خویشگه خاسه گه م کورده واره گه م

                                     ئه سیل و نه جیب وفاداره گه م

خویشگه خاسه گه م تو شیره ژنی

             هم دایه ی کاوه و هم دایه ی منی

خویشگه خاسه گه م له کی یا لری

            سنجاوی گوران، جافی که لهری

خویشگه تو دایه ی نیشتمانمی

           شیره ژنگه ی کوردستانمی

خاس خود بناسه و با اسالتی

           هم خاون ایمان هم نجابتی

با آرایشی زلف و شانه بو

           نه رنگ و روغن ده س بیگانه بو

خو تو رژیده ی نازار،پروردگاری

             نه محتاج رنگ نازار نه وه نگاری

جمالی خاسه خداداده بو

             بی رنگ و ریا صاف و ساده بو

لباست بیلا فرم وه تن بو

           لایق وه خوشی وه زماوند(زماون) بو

هه لپه رکه ت بیلا گَریان گَریان بو

              مردم وه سیران بالاد حیران بو

سته یقه دوزئازیز بالاپوشت بو

             کالای بیگانه نازار فراموشت بو

وه کلاو زرین ئازیز زرین مه قامت

             پنهان که ئازیز زلفان خه یاتی خانت

له چک شل بکه وه ریوش و ریشال

            تا بوده پرچین نمای خه ت و خال


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۵ ، ۲۱:۲۴
گروه نویسندگان

تەرجەمه ی شێعری لە سەعدی وە مەطلەعێ:

عشق در دل ماند و یار از دست رفت

دوستان دستی که کار از دست رفت


له دڵمان ما ئەوین و یار و دڵدارم لەدەس چۊ

رەفیقان دەستێ من بگرن دێتر کارم لەدەس چۊ 

عەجایب بێ ئەگەر من کامێ خوەم بگرم لەدڵما

تووانایی نما بگرم کە شەوگارم لە دەس چۊ 

جەواهیرات و بەخت و زوور و بیرم بۊ بەداخەو

لە ناو خەم هەرچواریشی لە یەی بارم لە دەس چۊ

لە سەر ما ما ئەوین, سەودا و خەیالات و هەوەس جا

قەرار و سەور و ئارامم لە بەر کارم لە دەس چۊ

ئەگر کەفتم لە پا بیژە کە با کەفتۊد خوو چەس

لە من بهتر هەزاران کس لە رێ یارم لە دەس چۊ


                                                     فەردین شەریف نیا

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۵ ، ۱۸:۰۶
گروه نویسندگان